شاعرِ معاصرِ امریکا، مایا انجیلو (Maya
Angelou )
- یک خودخواهی -
دستت را به من ده،
مرا بگذار
تا فراسویِ این جنونِ شعر،
پیش گام شوم؛ دنبالت کنم.
بگذار دیگران،
در خلوتِ لمسِ واژه ها،
و عشق گُم گشته گیِ عشق،
دستت را به من دهند...
- عبرت -
بار بار، پیهم می میرم
رگهایم ازهم باز می شوند،
ازهم جدا می شوند،
بسان انگشتان طفلی
درخواب
یادِ گورهای کهنه
تنِ پوسیده و کِرم ها،
مرا در نفی هماوردی قانع نمی کند
سالهای سردِ شکست،
در صورتم خط های عمیق
نقش کرده اند،
و چشمانم را تاریک
من هنوز هم در تکرار، می میرم
چون زندگی را دوست دارم...
|