پیشگفتار :
افغانستان مهد تمدن و فرهنگ مشترک هندو آریایی است. آنچه که تاریخ این کشور
را برجسته گی میدهد اشتراک مساعی اقوام و مذاهب و فرقه های ساکن در آن
است که در این کوهپایه ها نشؤ و نما کردند. فرهنگ آفریدند ،عقاید وزبان
مشترک را کنار هم رشد دادند. فرهنگ های مختلف دیگر را جذب و با سلیقه خویش
آراستند و به همسایگان و جهانیان هدیه کردند.
آنچه دراین جا میخوانیم از مردم خویش حرفهای دارم. آنچه مسلم است مقابل
ما بانوان ای قرار دارند که هموطن ما هستند. باشنده گان دیرینه این سرزمین
که در کنار ملیونها بانو دیگر از حقوق مساوی بی بهره بوده اند. این بی بهره
گی نه تنها در کتله و بنیاد خانواده گی هندوباور به چشم میخورد بلکه مانند
ملیونهای دیگر ؛ جامعه سنتی و عنعنوی نیز آنها را کنار زده اند.
ندرتا افتاب بخت بر بامها منازل شان نور پاشیده و افراد چون: رابعه بلخی و
عایشه درانی و ملالی و رادو جان و رجنی پران و داکتر انارکلی هنریار را
روشنایی بخشیده و گرمای آفتاب را بیرون منزل احساس کرده اند.
در مورد سه بانو اولی سخن جداگانه خواهیم گفت اما دراین مختصر از بانوان
فرهیخته تبار هندوباور، حرفهای شنیده وناشنیده را خدمت شما عزیزان تقدیم
میکنم.
۱ ـ بی بی رادو جان
رادها یا رادو جان دختر برگد نرنجنداس وزیر مالیه دوره امانی و عضو امضأ
قرار داد استقلال در مقابل انگلیس است در کابل زاده شد. ( احتمالا سالهای
اخیر دوره امیر عبدالرحمن خان ) ( تاریخ دقیق تولد و مرگ او را نمیدانیم )
هنگامیکه پدرش از مکتب حربیه فارغ گردید، زندگی رادها بیشتر از بیش رونق
گرفت. در چنان شرایط مردی از تبار دیگر عضو دولت گردید و تا جاییکه در
دایره مجلس اعیان ( دار الشورا) (۱) حبیب الله خان قرار گرفت و امیر را
همراه و همگام گردید.
رشد و نزدیکی رادها با پدرش در پهلوی مهرپدر و فرزندی؛ نداشتن پسر بود که
نرنجنداس محروم از آن بود. بنابران رادها لباس مردانه پوشید و بر اسپ سوار
شد و سنگریزه های راههای پغمان و شکر دره و شیوکی و قلعچه را بر سُم اسپ
خویش احساس میکرد. مردانه در مجالس پدر مینشست و مانند جوانان عیارگونه
با متانت در گذر و خانه آقایی داشت. احساس دخترانه را کنار گذاشت وبا
مسؤولیت های پدر همدوش گردید. روی این منظور تا دیر سال از ازدواج دور
ماند. یقینا منصب و مقام و موقف پدر سد راه این ازدواج بود. کمتر کسی جرأت
صحبت ازدواج را با او داشت.
در زمان امیر امان الله خان مصروفیت نرنجنداس بیشتر گردید و وزیر مالیه شد.
بنأ دختر موصوف باید سرپرستی باغ و مزرعه را مینمود و مانند ( مهارانی )
یا خانم بزرگ مسؤولیت بیرون از ساحه دولت بدوش رادها گذاشته شد.
جوانان دلباخته در کوه و برزن از دست نیافتن به چنین بانو که هم جمال داشت
و هم کمال؛ محروم بودند و اضافه از آن ثروت سرشار پدر چون باغهای جلال آباد
و شکردره و اراضی زراعتی قلعچه چشمان بیشتر حریصان ثروت را کور ساخته بود و
ارزوی ازدواج با رادها راخواب میدیدند.
به شهر خود زمین گیرم تو کردی
چو مجنون پا به زنجیرم تو کردی
جوان بودم که خواهان تو گشتم
خدا پیرت کند پیرم تو کردی
بچینم گل بیاییم در سرایت
بچینم گل بیاییم تو نباشی
او دختر دیـوان بی بی رادو جـان
لاله را قسم دادم که رادو را نسوزان
خوب به یاددارم که در اولین روز های هفت ثور ۱۳۵۷ هـ ش باد های مخالف؛
علیه خانواده ظاهرشاه و ریس جمهور داوود به وزیدن گرفت، رادیو و تلویزیون و
روزنامه ها پشت هم از خانواده نادرشاهی انتقاد مینمود. روز نامه انیس
مقاله درشت و طویل ای را به زندگی نامه رادو جان انتشار داد. گذشت سالها
آنهمه مطالب را از خاطرم برده است اما تصویر مارشال شاه ولی خان
کاکای ظاهرشاه در کنار بی بی رادو جان هنگام اظهار تسلیت پدر موصوف در آن
روزنامه هنوز در ذهنم جا دارد.
در مقاله اضافه شده بود که افراد بلند پایه خانواده سلطنتی به خاطر دست
یافتن به ملک وباغ و زمین نرنجنداس غیر مستقیم خواستگار ازدواج با رادو جان
بودند از جمله شاه ولی خان و شاه محمود خان صدراعظم و افراد دیگر. دوستان
عزیز که درکابل حضور دارند این مطلب را در کلکسیون روزنامه انیس (احتمالا
ماه سرطان و یا جوزا ۱۳۵۷) تعقیب نمایند. قرار بیان ایشورداس در کابل
ناتهـ که رادو جان در هنگام اقامت در هند با مرد هندی ازدواج کرد که ثمرهء
از آن ازدواج به جا نمانده است.(۲)
بی بی رادو جان در حین جوانی بنابر سقوط دولت امانی با پدر و خانواده برای
نجات جان خویش راه هند را پیش گرفت. به درستی معلوم نیست چه وقت دوباره به
کابل امد. در دهه ۴۰ برای اشتراک در یکی از عروسی ها به کابل بود. در ضمن
به وارسی ملک وزمین و مزرعه پرداخت. زمین های زراعتی قلعچه را ناظر وی به
دلخواه خویش و یا به مشوره ایشان به فروش میرسانید. از باغ ها شکردره و
جلال آباد خبری نیست. که چگونه بفروش رسید.
رادو جان در کابل درگذشت ودر محل آتشسپاری میت هندوان و سیکهـ های کابل نذر
آتش گردید. مردم ما با آهنگ های که از هنرمندان ما به جا مانده است رادو
جان را از یاد نخواهند برد.
۲ ـ خانم رجنی
پران
۲ ـ خانم رجنی پران :
بانو فرهیخته شاعر و نطاق و خواهر مهربان رجنی پران دختر پراناته غنیمت
هنرمند خوش صدا در سال ( ۱۳۳۳ هـ ش = ۱۴ اگست ۱۹۵۵ م ) در گذر پايان چوك
كابل به دنيا آمد. تعلیمات ابتدایی را در دامان مدرسه سکه و هندوباور کابل
و متوسطه و ثانوی را در سال ۱۹۷۰ م ليسه زرغونه به پایان رسانید . ضمنا
همزمان مكتب آسمايي را جهت فراگيري زبان هندي و علوم مذهبي تعقيب كرد
میخواست بعد از فراغت انجنیر ساختمان شود شرایط اقتصادی پدرش که تازه ثروت
خویش را از دست داده و مغازه شان آتش گرفته بود . او را مجبور ساخت به کار
معلمی وتدریس بپردازد . رجنی مانند پدر ؛ هنرمندانه در فعاليت و برنامه
هاي هنري مكتب نيز اشتراك مي ورزيد و سهم فعال مي گرفت. او چند سالي را با
خانواده اش در هندوستان سپري كرد اما مجددا به زاد گاه خویش بر گشت. رجني
ازدواج نموده و با آشوك كمار بهسين پيوند زندگي مشترك بست.
رجنی در پهلوی کار تدریس به رادیو رفت تا پا به پای پدر خویش گذاشته و نام
پدر را در رادیو و قلوب مردم افغانستان زنده نگهدارد . او بعداز امتحان در
بخش نطاقی ؛ در برنامه نشرات زبان اردو به كار گوينده پرداخت و دوازده سال
به گوينده گي ادامه داد. او میخواست مانند پدر از کار گوینده گی مزد نگیرد
. چنانچه پدرش پراناته در مقابل اهنگ های خود هرگز به میل خویش پول نگرفت
. اما رجنی با مخالفت رییس رادیو مواجه شد و خاطر نشان کرد که آواز خوانی
تا نطاقی تفاوت دارد و یا احتمالا میکوشید تا با پرداختن پول ناچیزیکه
نطاقان دریافت میکرد رجنی را کمک اقتصادی نماید .رجنی پران در مورد خودش
چنین میگوید :
"آقای وثیق رییس رادیو پس از شـنیدن مصاحبه ام برای گوینده شـدن در رادیو،
با شـادمـانی گفت: "پذیرفته شـدی"، گفتم: "مـیخـواهـم مـانند پران ناتهـ
غـنیمت بدون حق الزحمه کار کنم." او با خنده گفت: "جـایگاه پران ناتهـ به
شنوندگان آوازش در سـراسـر افغـانسـتان روشن اسـت، امـا بهـتر خـواهـد بود
تو حق الزحمه بگیری. کم بگیر، امـا بگیر!" و به شـوخی افزود: "گپ
آوازخـوانهـا دگر است، امـا کارمندی که پول نگیرد، درسـت کار نمـیکند!" (۳)
خانم رجنی پران افزون بر نطاقی و گردانندگی پروگرام فرمایشی ؛ در مكتب
آسمايي نيز به تدريس پرداخت. چندي هم در وزارت ماليه به صفت تايپست زبان
انگليسي كار كرد.
رجني پران سفر هاي به هندوستان داشته و هر بار كست هايي از آواز خوان هاي
هندي با خود مي آورد و بدين صورت در غناي آرشيف موسيقي راديو افغانستان
كوشيده است.
فعلا بانو رجني پران بعد از ترك اجباري وطن با شوهرش و سه كودكش در
ايالات متحده امريكا اقامت دارد.
در حالیکه رادیو بی بی سی نظر خودرا چنین مینویسد :
رجنی پران که مدت چهارده سال در رادیو افغانستان به حیث گوینده اخبار اردو
و پرودیوسر برنامه های فرمایشی کار می کرد از مدت هژده سال به این طرف با
خانواده اش در نیویارک زندگی میکند.
رجنی پران به پنج زبان: دری، پشتو ، اردو ، پنجابی و انگلیسی حرف میزند.
رجنی در اوایل با پدرش مرحوم پرانات و مادرش ملکه و دوبرادر و یک خواهرش در
شهرنو کابل و بعداً در پایین چوک زندگی میکردند.(۴)رجنی امروز به زبان های
دری و اردو شعر می سرایید و چه بسا خوب میسرایید .
نمونه شعر دری خانم رجنی :
دیشب بہ یاد روی تو ، تنہــا گـریســـتـــم
آری بخدا ، در دل شب ھا گــریســــــــــتم
حاصل نشد وصل تو ، چــارء چیسـت مرا
تنہا نشستم و ، گوشہ تنہا گـــریستــــــــــم
امد خزان عمر ،ریخت برگ ھای سبــــز
بہ یادی قدو قامت ،رســـــا گــــریستـــــــم
ان نامــہ ھای بستــہ کہ یاد ی تو بود مرا
چــو خاندمـش ، ســر تابہ پـا گیریستــــــــم
در عشــــق نیاسود ، دمــی دلــــــــــــــــــم
از دســـت دل و دیــدہ ،بـہ ھـر جا گریستـم
ان چشم جـادو گـر ، بہ لرزہ فگنــــــد مـرا
چو بید خشک ، ز سردی ، ھــوا گریستـم
آمد چو قیامت بسرم، گفت دلبرم
نیستم بہ دلش ، خاطر وفا گریستم
با دلبـــران مست ، چہ طور اعتبار کــــرد
از بہر او ، چــو کشتۂ جفـــا گریستــــــــــم
کی داشت طاقت غم ، این نا توان دلـــــــــم
خلـــوت گزیدم و ، بہ یغــــما گریستــــــــــم
رجنی "پران" نیویارک جولای ۲۰۱۱م
نمونه شعر اردو خانم رجنی پران :
یہ موت کا خوف نہیں ھے جانم
خوف تو مجھے زندگی کی آھٹ کا ھے
سلگتے ھویےارمانو سے اگ لگ جانے کا ھے
خوف تو مجھے مہمان ارزو کے بار بار قتل ھو جانے کا ھے
مرنا تو اک بار ھے سب جانتے ھیں
خوف تو مر مر کے جيےجانے کا ھے
درد جو اٹتا ھےدکھ بھری تنہایی میں
خوف تو رات بی ستارہ کا ھے
ھر پل میں تیار ھوں مرنے کے لیے
لیکن خوف تو اس سے بچھڑ جانے کا ھے
رجنی پران
رجنی در پهلوی امور و رسیدگی به فرزندان خویش مصروفیت خارج از منزل تدریس
کورس رانندگی وتربیه دریوران لایق را بدوش دارد وی یک خانم پرتلاش، زحمتکش،
صادق و وظیفه شناس بود و میباشد او افتخار استاد بودنش را درسر زمین امریکا
نیز حفظ کرده است Shining Driving School نام کورس رانندگی اودر ایالت
نیویارک امریکا است.( ۵)
بنابر صحبت که با خانم رجنی پران داشتم ایشان بیشتر در مورد کار های ادبی و
علمی خویش توضیحات دادند که من در سال ۲۰۰۹ م تا حال چہ مشغولیت داشتم و
برای مردم خود چقدر کار کردہ ام درسال ۲۰۱۰ بہ مریضی سرطان مبتلا شدم مدت
یکسال چون زیر تداوی بودم اما بیکار ننشستم تقریبآ ۴۰ پارچہ شعر اردو و ۱۱
داستان ھای کوتا ہ بہ زبان اردو نوشتم بعدآ ھمکاری خود را بہ سایت ماریا
جان دارو اغاز کردم دوست نازنینم ماریا جان دارو با وجودی کہ سایتش دری بود
باز ھم شعر ھای اردوی مرا نشر کرد در سال ۲۰۱۲ م با ھمکاری استاد گرامی
محترم حامد نوید یک پارچہ شعر بہ نام دختر افغان کہ بہ سایت ماریا دارو و
سایت کابل ناتھ نشر شداولین شعرم مورد علاقہ مردمم واقع گردید کہ در سایت
کابل ناتھ شاعر گران مایہ وطن ما محترم نسیم اسیر در جواب شعرم یک شعر
بسیار عالی سرو د کہ راسآ بہ یک خانم ھندوباوران افغانستان سرودہ شدہ بعدآ
ھمان شعر دختر افغان و سرودہ محترم اسیر صاحب مرا وادار بہ گفتن شعر دری
ساخت وتقریبآ ۳۰ پارچہ شعر دری توسط سایت ماریا جان دارو نشر شد شعر گفتن
برایم کافی نبود در سال ۲۰۱۲ م ماریا جان دارو داستان ھای بسیار زیبا نوشت
کہ بہ ھمکاری ماریا جان ۷ یا ۸ داستان را بر صدایم ثبت کردم کہ در سایت
ماریا جان و در یوتوب موجود است خصوصآ داستانی دوخواھر ھندو و مسلمان زیاد
مورد قبول واقع شد دراخیر سال ۲۰۱۲ م با یک گروپ ھندی کہ شاعر ھای خوب
ھندوستان بشمار میروند ھمکاری را غاز کردم شب ھای اخیر شنبہ ھر ماہ شب غزل
داریم و ھر شاعر غزل ھای جدید شان را میخوانند وشعر ھای شان ھم اصلا میگردد
و ھمچنان روز نامہ ھای ھندی ھر ھفتہ نشریہ خاص در مورد پروگرم ھای ما دارند
با تلویزن پیام افغان کہ بہ روز ھای ۴ شنبہ توسط غوثی صاحب وروز ۵ شنبہ
توسط کمیاب صاحب از کلفورنیا نشر میگرددھمکاری دارم.
رجنی چکامه ها و نوشته ای را ترجمه و به دست نشر میسپارد یکی از ترجمه هایش
شعر زیبایی از مادر است که ذیلا به آن می پردازیم :
مادر
از شصت دو سال بہ این طرف گرسنگی دم دروازہ خانہ ما پیرہ میداد۔
شاید ، آرد ، بـورہ ، روغن۔
مادر ھمیشہ چیــزی میپـــــــالید۔
در یک کوچہ بیرو بار فاقہ کشا بـہ نظـر میــرسیـــــد۔
شاید کسـی اشیای خـــــوردنــی را خـیـــــــرات میکــرد۔
مـادر۔ ۔ ۔ ۔ بہ حسرت و یک دنیا امید بہ کوچہ دویـــد۔
لیکن۔ ۔ ۔ ۔ ۔
پایش لغزید۔ بہ زمین خورد۔
مقابلش مـرگ ایستادہ بــود۔
در وقت جاندادن صــرف گفـت۔
بیایيد! مبارک بادم دھید کہ من شاد شـدم۔
از گـرسنگــی شصت سالہ من ازاد شـــدم۔
ترجمہ، از ڈایجسٹ اردو(۶)
خانم رجنی پران در پهلوی آنهمه مصروفیت های نویسنده گی و شاعری از دامان
پدر موسیقی را نیز فرا گرفت .امروز با وجودیکه دور از دیار و زادگاه خویش
حیات به سر میبرد هرگز از هموطنان و هم تباران خویش غافل نبوده و این
احساس در نوشته هایش به خوبی هویدا است .
۳ ـ داکتر انارکلی
هنریار :
داکتر انارکلی هنریار سناتور انتصابی دختر دیپلوم انجینر کشن سنگهـ
(فعلن رییس ناحیه ی ششم شاروالی کابل) در سال ۱۳۵۳ هـ ش در شهر کابل تولد
شده است. خانواده داکتر هنریار از ولسوالی قلعه هندوان، ولایت خوست
میباشد و تعلیمات ابتدایی را در بغلان و کابل تکمیل نموده است و تحصیلات
عالی را در پوهنحی طب دندان در سال ۱۳۷۴ هـ ش به پایان رسانید.
امروز در پهلوی وظیفه داکتری؛ در کمسیون امورتقنینی، عدلی وقضیی ( نظارت
حقوقی، حقوق بشرومبارزه با فساد اداری ) مجلس ثنا یا بزرگان (مشرانوجرگه) و
معلم، واکسیناتور، عضو لویه جرگه قانون اساسی، عضو جرگه امن افغانستان
وپاکستان، عضو جرگه ملی مشورتی صلح، عضوکمیسیون مستقل حقوق بشرافغانستان،
فعال حقوق بشروحقوق زن، رئیس درشورای زنان هندوان و سکهـ وعضو جامعه مدنی
میباشد.(۷) به زبانهای دری و پشتو و انگلیسی و اردو و پنجابی و احتمالا
هندی تسلط کامل دارند.
دوشیزه انار کلی هنریار از جمله فعالان حقوق بشر در کشور است و جایزه سال
۲۰۱۱ م یونسکو مدنجیت سنگهـ رابرای اولین بار درتاریخ کشور به دست آورده
است.
به گزارش خبر نگار آژانس اطلاعاتی باختر در محفلی که به این مناسبت ازطرف
وزرات اطلاعات و فرهنگ برگزار شده بود، دکتور سید مخدوم رهین صحبت کرده این
پیروزی را به خانم هنریار تبریک گفت و افزود: ما باید با همه انواع خشونت
از جمله خشونت علیه زن پیکار کنیم. دکتوررهین درین صحبت مختصر هرنوع خشونت
را محکوم کرده، این پیروزی هنریار رابرای همه هموطنان به شمول هموطنان
سیکهـ و هندو تبریک گفت.(۸)
در سال ۱۳۸۹ هـ ش کاندید پارلمان افغانستان شد و شعار انتخابی وی «تلاش
برای تطبیق قانون، عدالت و رعایت حقوق بشر» بود که خود نشاندهنده وسعت نظر
و دانش بلند خانم انارکلی را میرساند.
داکتر هنربار با وجود مشکلات انتخابی، هرگز ترس را به خود راه نداد و برای
مردم و کشورش ایستادگی نمود و خود را کاندید پارلمان نمود در حالیکه بنأ به
گفته هنریار که : "یکی از کاندیدان مرا گفت که از هندوستان حمایت میشوم به
ین خاطر که من هندو هستم؛ ولی هندی نیستم، هندوی افغان هستم. بعضی کاندیدان
دیگر هم بری ین که خود را مطرح کنند فکر کرده اند که از ین طریق موفق
خواهند شد. (۹ )
داکتر هنریار در مصاحبه با کابل ناتهـ ؛ پیام برای افغانها مقیم اروپا
وامریکا دارد که : اولتر از همه احترامات خود را بر فرد فرد بزرگان برادران
و خواهران مهاجر هندو وسکهـ خود مقیم اروپا تقدیم میدارم. امید است در دیار
مهاجرت روز های خوش را سپری کنید.
تقاضای من از هموطنان هنود وسکهـ این است که حالا افغانستان در حال
بازسازی است به وطن برگردند. وطن، مادر همهً ماست و بالای همه ما حق مساوی
دارد، قلب مادر وطن تان رنجدیده است.
من از شما خواهش میکنم که به وطن داغ دیده تان خدمت کنید. جاده های کابل
از گدا ها معیوبین ومعلولین پر است اگر به چشم سر مشاهده کنید اشک های تان
را گرفته نمیتوانید. این ثمره ۲۳ سال جنگ است. در داخل افغانستان سرمایه
گذاری کنید تا باشد خدمت درست انجام داده باشید همیشه موفق باشیدهرگاه
خواهش خواهر کوچک تان باعث رنج شما شده باشد معذرت میخواهم. (۱۰)
تلاش های سناتور هنریار برای احیأ محل آتشسپاری هندوباوران و متقاعد ساختن
باشنگان پایتخت که این قشر جامعه حق تعلیم و تحصیل و اجرای مراتب مذهبی
ازاد را دارند، از دیده ها پنهان نیست. به باور موصوف کتله عظیم پایتخت را
که از ولایات مختلف به کابل آمده اند و آشنایی دقیق از هندوباوران ندارند.
بنابران دایما باعث اذیت و آزار هموطنان هندوباور خویش در مکاتب میگردند.(
۱۱)
داکتر انارکلی هنریار بیشتر وقت خود را در مسایل سیاسی و اجتماعی مصروف
داشته است. او مشکلات هندوباوران را لمس میکند. او خوب میداند که بخشی از
جامعه با چه درد ها و رنج ها گریبان گیر است.
پایان سخن :
نام نیک وشهرت همیشه مختص به افراد معین نیست. هرکدام که در آب و هوای کشور
متبوعه خویش حق زندگی کردن و تحصیل و ابرازنظر دارند. هندوباوران ما زاده
این مرز و بوم بنام افغانستان اند بنابران حق دارند که مسیر زندگی خویش را
مانند هر هموطن ما خود تعیین نمایند و به پیش بروند.
سه نسل در طول صد سال داستان کوتاهی نیست که با چند جمله خلاصه گردد بلکه
این مسیر با فراز و نشیب عمیق اجتماعی همراه است درد ها و غم های مشترک
مارا به هم پیوند داده است کنار هم زندگی نموده ایم و در مکتب و گذر و محل
کاری همراه بوده ایم.
آنچه در فوق ارایه شد سرگذشت سه بانو و سه زن فرهیخته کشورمان بود. اولی
رادو جان ؛ شاهانه زیست و با بلندی های فرهنگی و اجتماعی همراه و دختر وزیر
کشور بود. ثروت و املاک و باغ در رکاب اش بود. در گذر وشهر به او به دیده
ای احترام می نگریستند. این احترام نه به خاطریکه دختر دیوان نرنجنداس بود
بلکه به خاطر بود که او متانت و قدرت را خود بدست آورده بود. مردانه قدم
گذاشت در مَلای عام سواری کاری کرد راههای صعب و مشکل را برای خود هموار
نمود و هرگز ترس به خود راه نداد.هرگز مورد توهین قرار نگرفت و هرگز کسی از
او نپرسید که از این گذری نگذرد و یا از آن چشمه یی آب ننوشد. تلاش و
شخصیتش را تهنیت باید گفت. هنگامیکه موهایش مانند لباس اش سفید شده بود
هنوز هم مردم از پایین ترین ها تا سلطنت نشینان با احترام به او می
نگریستند.
بانو دومی رجنی پران یگانه گوینده رادیو کشور بود. که از تبار دیگر به
آنجا قدم گذاشت. پدرش شادروان پرانات غنیمت از هنرمندان پرسرو صدای رادیو
کابل و افغانستان بود. آزادانه اهنگ مینواخت و آواز میخواند. برای پدر و
دختر از تبارهندوباور و سیکهـ در رادیو کاری بی سابقه بود. چون رسیدن به
رادیو کاری ساده نبود اما به باور من دهه چهل و اوایل دهه پنجاه سالهای
است که همزیستی واحترام به عقاید و روابط بین باشندگان این سرزمین رشد
میافت. پسران و دختران هندوباور ما به لیسه ها ومکاتب با وجود اندک مشکلات
به دروس خویش ادامه میدادند. رجنی یکی از همانهای بود که از لیسه زرغونه
کابل که از سطح بالای علمی برخوردار بود درجه بکلوریا را بدست آورد. شغل
معلمی را برگزید و مانند پدر به رادیو رفت و گوینده شد. طنین آوازش در ساعت
۵ و ۳۰ دقیقه ( ۱۷: ۳۰ دقیقه ) ۱۲ سال و به گفته دیگر ۱۴ سال گوشهایمان
را نوازش داد. دراین دو دهه دهها دختر و پسر در لیسه های زرغونه،عایشه
دارانی و ملالی و لیسه نجات (امانی ) و حبیبیه و استقلال مصروف فراگیری درس
بودند.
بانو سومی داکتر انارکلی در شرایط دشوارتر دیده به جهان کشود. هنوز طفل
خوردسالی بود که تغییرات در کشور حالت نورمال که با گذشت چند دهه مسیر
فرهنگ سازی و همزیستی هموطنان را بدرقه مینمود. دگرگون شد. جنگ و
نابسامانی و مهاجرت دامنگیر مردم گردید، داشته هایمان با وجودایکه اندک بود
از هم پاشید. هرکس برای خود راه جداگانه اختیار کرد. ۳۵ سال دیگر افغانستان
ارامش خویش را از دست داد امروز هزاران هموطن از تبار هندوباور مان از
کشور بیرون رفته اند آنهایکه در داخل مانده اند. با مشکلات بیشتر پنجه نرم
مینمایند. بانوی از این تبار که داکتر دندان است خلاف مسلک به سیاست
گرایید. عضویت بیشترین انجمن های اجتماعی را دارد. مدال و تقدیر نامه یکی
پشت دیگری برایش اعطا می گردد. فکر میشود آنهمه مشکلات ۳۵ سال که دامنگیر
هموطنان هندوباور مان است بدوش خانم انارکلی مانده است او باید تمام تلاش
خود را بنماید تا درز های میان شهریان خویش را بخیه کند وفریاد بزند که ما
مردم دیرینه این سرزمین گلگون هستیم و حق داریم که باهموطنان خویش در یک
صنف درس بخوانیم و در یک گذر زندگی کنیم و میت همتباران خویش را در جای
معینی به آتش بسپاریم.
افزون براین دو خانم و یک دوشیزه (انارکلی ازدواج نکرده) بانوان دیگر
نیز در افغانستان واکنون بیرون مرز تحصیلات عالی دیده اند و مقام های بسیار
خوب کاری را نصیب شده اند مانند خانم ریشما کپور، خانم تلوار، و جوان ها که
خیلی زیاد اند.
بلی هموطنان ما باید نگاه ونگرش خویش را در مقابل اقلیت ها ( گرچه با گفتن
اقلیت و اکثریت مخالف هستم اما ناگزیر بنویسم ) تغییر بدهند و احساس باهم
بودن را فرا گیرند. این وظیفه والدین و معلمین و در کل وظیفه و مسؤلیت دولت
ها است که چگونه فرهنگ از هم گیسخته را دوباره پیوند دهند.
زیر نویسها :
۱ ـ داس ـ ایشور، او دختر دیوان بی رادو جان، کابل ناتهـ، ش ۴۵، س ۲۰۰۷.
۲ ـ داس ـ ایشور، ایضا، همانجا
۳ ـ سیاه سنگ ـ صبورالله، دم غنیمت نیست، فردا، مارچ ۲۰۰۹.
۴ ـ بی بی سی، رجنی پران در برنامه های خاطره ها و ترانه ها، جمعه، ۱۲ جون،
۲۰۰۹.
۵ ـ دارو ـ ماریا، آوای ماندگار زن « رجنی پران » کابل ناتهـ، ش ۱۱۰، س
۲۰۱۰ م
۶ ـ پران ـ رجنی، مترجم : مادر، کابل ناتهـ، ش ۱۴۲، س ۲۰۱۱ م.
۷ ـ هنریار ـ داکتر انارکلی، سایت خبرگزاری، پژواک .
۸ ـ جایزه شجاعت به خانم انارکلی هنریار، سایت خبری باختر.
۹ ـ دویچه وله دری، نامزدان هندوها در انتخابات با مشکلات روبه رو اند،
۳۱ اگست ۲۰۱۰ م.
۱۰ ـ داس ـ ایشور، مصاحبه با خانم انارکلی، کابل ناتهـ، ش ۶، س ۲۰۰۵م.
۱۱ ـ داس ـ ایشور ٬ ایضا ٬ همانجا .
|