کتابی به من میراث رسیده است
سرشار از افسانه
لبریز از شکوهمندی
من اما
در میان خط ها قهرمانها را می بینم
که قطره قطره می چکند
از پُفِ یک بیداری
و افسانه ها را می بینم
که غبار آلود کرده اند
شیشه ی نگاهم را
و خود را می بینم
گُم شده در غبارِ شکوهمندیِ نیاکانی
که هرگز شناسنامه نداشته اند
کتاب را باید از نَو بنویسم
خط به خط |