کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

زرغونه عبیدی

    

 
ما زنان نباید با ذهنیتی زندگی کنیم که همواره دیگران ازما توقع دارند

 

 

 

درشعر شاعران مرد، زن با بهترين صفات انسانی و عاشقانه ترين عواطف تعریف و توصیف گردیده است. فرزندان پسر چون فرزندان دختر، بر دست و پای مادرشان بوسه میزنند و او را بعد از خدا سجده میگذارند و اما، چه باعث شده است که زن در مقام های دیگرش، نتوانسته است اهمیت انسانی و عاطفی اش را در زنده گی شخصی و اجتماعی بدون قید و شرط به اثبات برساند، و آنرا آنطور محفوظ نگهدارد که هیچ تغییر و تحول آنرا به سوال مواجه نسازد؟.

بنظر من زنان تا هنوز ، توانائی ها، استعداد ها و ارزشهای شانرا، آنطوریکه باید و شاید ارزیابی و تحلیل نکرده اند و بیشتر  خویش را بر اساس معیار های دیگران تنظیم نموده اند.

ما زنان باید بیاموزیم تا در قدم اول ارزش خویش را بدانیم. به خود احترام قایل شویم و باور داشته باشیم که ما قابلیت آنرا داریم تا بهترین انتخاب های خویش را در زندگی با استعدادهایمان بدست آوریم، ، و نگذاریم که، گفته ها، انتظارات، و افکار دیگران این اطمینان خاطر مانرا ضعیف بسازد. 

با آگاهی از ارزش خویش میاموزیم که به احساسات خویش گوش دهیم، به آنها اعتماد نمائیم، و نگذاریم که دیگران همواره برای ما تصمیم بگیرند. در نگاه اول این تصمیم گیری از جانب دیگران شاید ساده و کمک کننده بنظر برسد ولی این عادت باعث میگردد که فکر کنیم که شخص تصمیم گیرنده ما را از مقابل شدن با انتخابات و مشکلات زندگی دور نگه میدارد. در حقیقت امر، این یک نوع دام است که به مرور زمان ما را در قید خود نگهمیدارد، و بدینترتیب ما همیشه خود را در چارچوب تصامیم دیگران محصور خواهیم یافت و منتظر خواهیم بود تا دیگران برایمان تصمیم بگیرند.

این معنی آنرا نمیدهد که در چهارچوب مناسبات زندگی شخصی و یا اجتماعی به مشوره ها و پیشنهادات دیگران ارزش قایل نشویم. هر انسان در مراحل مختلف زنده گی اش ممکن به مشورۀ انسان دیگری ضرورت پیدا نماید و اما در کل نباید بگذاریم که مشورۀ آنانی که انتخاب جزئیات زنده گی، نوع برخورد و تجارب منفی شان آنان را خوشبخت نساخته است بر اهداف و تصامیم مان تحمیل گردد. شنیدن انسانهائی که بر اساس ارزشهای سالم متکی بخویش اند و امادۀ در بیان رازهای خوشبختی شان، میتواند برای هر انسان رهنمای خوبی باشد. هدف دراینجا است تا در مشوره ها و تصامیممربوط به خویش، به شکل فعال سهیم باشیم و آنچه را که اندیشۀ سالم عقل مان و عواطف قلبی مان اجازه نمیدهد بدون مشوره و تفاهم با خویش قبول ننمائیم. این در صورتی امکان پذیر است که به احساسات و عواطف خویش باور داشته باشیم.

ما زنان باید بیاموزیم تا خود خویشتن را تحلیل نمائیم. ضرورت به تحلیل و بررسیمان از جانب دیگران ممکن در یک جامعۀ فرهنگی، در صورت ضرورت کار غلط نباشد ولی، اگر تحلیل دیگران جز عادت مان گردد در آنصورت با نامطمئنی از هر آنچه که انجام میدهیم روبرو خواهیم شد، و همواره دستآوردهای زنده گی خود را بر اساس نظریات دیگران مورد سوال قرا خواهیم داد.  تحلیلی راکه ما لازم داریم، همانا تحلیل مان بوسیله خودمان باید باشد، هیچگونه نیازی برای تحلیل مان بوسیله دیگران ضرورت نیست.، هرگاه این ضرورت رااحساس نمائیم باید که بدانیم در کدام قسمت خود را کمتر میدانیم و یا در کجا خود باعث بیعدالتی در حق خود میشویم این هم سوالی است که باید آنرا با ارزیابی، تحلیل و تجزیۀ نکات قوی و نکات ضعف مان، استعداد ها و مهارت های مان در ارتباط  به اهداف، تجارب و دستآورد های خوب یا بد ناشی از آن در زنده گی مان جواب بدهیم.

 اگر ما کوشش نمائیم با ذهنیتی زندگی کنیم که دیگران ازما توقع دارند، در حقیقت ارزش خویش را از دست خواهیم داد و مسیری را دنبال  خواهیم نمود که دیگران از ما انتظار دارند. متاسفانه، بیشترین ما زنان تا حال چنین زندگی نموده اند، و تصامیم شان در ارتباط به تمامی موارد زنده گی شان مانند رشتۀ تحصیل، انتخاب شغل، شریک زنده گی، تعداد اطفال، مکان زندگی، و غیره بر مبنای آرزوها و توقعات از طرف والدین، همسران، دوستان و اجتماع  زیر نفوذ قرار گرفته و توسط دیگران تعیین و شکل یافته است. قبول اینگونه فشارها باعث گردیده که زنان برای خویش نه بلکه بری دیگران زنده گی نمایند.

تنها با احترام وباور بخویش، شناخت ارزش مان به عنوان انسان، اتکا به توانائیها و استعدادهایمان ما زنان خواهیم توانست موقف ثابت خویش را در خانه و در دنیا بازیابیم.

با بهترین آرزو ها در بهبود احوال زن

پوهنمل دکتور زرغونه عبیدی

 

 

زیست نامه‌ کوتاه‌ی دکتر زرغونه عبیدی تیبکین

 

من در سال۱۳۳۷ هجری شمسی مطابق به سال ۱۹۵۸ خورشیدی در شهر كابل چشم به جهان گشوده ام. بعد از فراغت از مکتب رابعۀ بلخی تحصیلات عالی خود را در رشته طب پوهنتون کابل (که در آن‌زمان به نام انستیتوت طب کابل یاد می‌شد) به پایان رسانیده و شامل كادرعلمی دیپارمنت فارمکولوژی پوهنځی طب كابل گرديدم.

در این کدر طبی از رتبۀ نامزد پوهیالی شروع به کار و الا اخذ درجۀ پوهنمل در سال  ۱۳۶۹ و یکسال قبل از اخذ درجۀ پوهندوی در خدمت هموطنانم در پوهنتون طب کابل قرار داشته ام. در این دیپارتمنت به حیث استاد فارمکولوژی این رشته را برای محصلین طب در سال چهارم فاکولته شان تا اواسط سال ۱۹۹۲ تدریس نموده ام.

همزمان با خدمتم به حیث استاد طب، در رشته ای دوم خویش به حیث دکتور ولادی و نسايی در شفاخانۀ ملالی زيژنتون نیز ایفای وظیفه نموده ام. من با استفاده از يک بورس سازمان صحی جهان مدتی چند ماه به تحقیقات در رشته فارمکلوژی در هندوستان پرداخته ام. در کنار ايفای وظايف رسمی فوق الذکر، در كلينيك صحی انجمن ملی معلولين و کلینیک حمایۀ مادر و طفل، نيز به شكل رضاكار به تداوی بيماران ایفای وظیفه نموده ام.

در پايان سال ۱۹۹۲ به دعوت يك سازمان خيريه آلماني به اين كشور آمده و درین مملکت اقامت دارم. در آلمان پس از آموختن زبان، اشتراک در سيمينار های تخصصی و سپری نمودن امتحانات مربوطه، جواز کار مسلکی را دریافت کرده و بحیث محقق در يک مرکز تحقيقات فامکولوژی شامل کار گردیدم.

 

 من اینک بشکل داوطلبانه در خدمت سازمان های آلمانی که به تداوی کودکان افغان در آلمان مبادرت می ورزند قرار داشته در هر زمانی که ضرورت به همکاری ام  پیش بیاید به آن حق اولویت میدهم..

اینک در کنار کار علمی و مسلکی، با علاقمندی همیشگی ام به کار ادبی مجموعۀ اشعارم را بنام "فریادی سکوت" بچاپ رسانیده و بزودی انرا جهت خوانش بشکل آزاد معرفی خواهم کرد.

 

خارج از ساحۀ "فعالیت های ادبی شخصی ام"، با نام زرغونه عبیدی تیبکین خود را معرفی می‌نمایم.

 

من از شمار اعضای بنيادگذار کانون افغان آسمايی بوده و از مدتی بدینسو در جمع هیات مدیرۀ کانون همآهنگی زنان در خدمت هموطنانم قرار دارم. .

 زندگی من  در وطن، دوران فعالیت های علمی ام  در رشتۀ طب، خاطره های گرانبهای همکاری من با محصلین طب وهم مسلکانم  و دورۀ خدمتم در هر دو ساحه فعالیت هایم، از جملۀ سالهای پر  ارزش و فراموش نا شدنی سالهای  زندگی ام به حساب میروند.

 

 

پوهنمل زرغونه "عبیدی" تیبکین  / M.D. (Uni. Kabul) Zarghona Obaidi-Teebken

 

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۷                             سال دهم                             جواز            ۱۳۹۳  خورشیدی              اول جون  ۲۰۱۴