کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
سلام

 

 


سلام برتو که شعر می آفرینی
و زیر پوست واژه ها عشق می رویانی
اگر نباشی سنگ‌ها ریشه می‌گیرند
و به سرعت سنگ می‌شوند
کجای شعرم بنشانمت
و با کدام معنا تفسیرت کنم
ترا در آیینه ام می‌گذارم
که هر بامدادم با تو آغاز شود
سلام بر تو که تلفن همراهم
سبز است از صدایت
و خانه بوی ترا بر می‌دارد
اگر سرد باشی کامپیوترم سرما خورده است
پیامی نمی‌گیرد و پیامی نمی فرستد
گویا هیچ اتفاقی مهمی دیگر نیست
و سر انگشتانم را موریانه ی تنهایی می‌جود
سلام بر تو که اگر نباشی
من بی مخاطبم و نه مخاطبم
مانند گریه ی کودک بی مادر

زیور نعیمی

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۱۶    سال دهم           ثور /جواز            ۱۳۹۳  خورشیدی              ۱۶ می  ۲۰۱۴