انتخابات ریاست جمهوری
افغانستان به دوردوم گشانیده شد. با درنظر داشت تمایلات جناب کرزی که
میخواست دردولتهای آینده هم نفوذی داشته باشد ، نفوذیکه شاید بخاطر تداوم
قدرت و یا بخاطر بیم از محاکمه شدن بود و تسلط گرایشات جانبدارانه ناشی از
ساختارها ی سنتی جامعه که نه تنها اعضای کمسیون انتخابات و کمسیون شکایات
از آن مبرا نمیتوانستند باشند بلکه ناظرین کاندید ها و فعالین جوامع مختلف
مدنی هم ازآ ن متأ ثر بودند، سهمگیری گسترده و ملیونی مردم اثرات سؤ
این عوامل را تا اندازه کمرنک ساخت ودر شرایط ویژه کشور میتوان
ادعانمودکه یک انتخابات متأثر از دستهای نامرئی تقلب ومداخله ولی درظاهر
خوب و آموزنده برگزارشد. نتایج انتخابات برخلاف نگرش تعداد کثیر از قلم
بدستان و کارشناسان امور سیاسی که می اندیشیدند افغانستان آماده پذیرش
ارزشهای مردم سالاری نیست ، به وضاحت نشاندادکه مردم شاید نه ازراه آگاهی
یافتن به تمام رازو رموز دموکراسی بل از طریق تجربه کنشی که درچند دهٔ اخیر
آنهم به بهای خیلی گزاف جانی و مالی آموخته بودند به این درک رسیده اند که
تنها زندگی آرام وآسوده با درپیش گرفتن راه همگرایی و همزیستی بر بنیاد
ارزشهای مردم سالاری میسر است وبس. مسلماًط نمیتوان نقش جوانان و دانش
پژوهان که درچهارده سال اخیر به سطح فرهنگی بلند و قابل ستایش دست یافته
اند همچنین رسانه ها و فعالین جامعه مدنی را در این زمینه فراموش کرد.
یکی ازمؤ لفه های جامعه پیشرفته اعاده حقوق
شهروندی به شهروندان وبه ویژه به زنان وفراهم ساختن زمینه مساعد برای شرکت
فعال آنها در امور سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی است. سهمگیری گسترده
ای زنان در انتخابات نشانه ای دیگری ازاستقبال از ارزشهای پیشرفته و مردم
سالاری در جامعه و نفی فرهنک خشونت و زن ستیزی وطرز تفکر طالبانی میباشد.
زن افغان درتاریخ بس درازِ از حقوق انسانی محروم و همیش لعبتک مردان بوده
و وظایف شان از حدود پاک کاری خانه ، پخته کردن غذا و زاییدن طفل
تجاوزنمیگرد و ازآ ن جایکه در تهیه درآمد برای خانواده سهم نداشت ملزم بود
تا از نان آورخانه فرمانبرداری کند. ولی در دهٔ اخیر تغیرات عمیقی که
دررابطه به نقش زنان در جامعه به وقوع پیوسته آنها نه تنها در تمامی امور
زندگی اعم از سیاسی، افتصادی،اجتماعی و فرهنگی حضور چشم گیری دارند بلکه با
داشتن سی وشش درصد رأ ی میتواند درتعین سرنوشت انتخابات از بازیگران اساسی
به حساب آیند.
نتیجه دیگری که میتوان از انتخابات گرفت
اینست که مردم با اعتقاد راستین که به اسلام دارند نه تنها به طرز تفکر
طالبانی که سنت و رسوم کریح وزشت قبیله ای خورا به نام اسلام به فروش
میرساند نی گفتند بلکه به جریان دگردیسی شده اسلام که بنام اخوانیت شهرت
دارد ودردرازنای چند دهه اخیر چهره زشت و خشونت بار خود را به مردم نشان
داده اند با اعطای دو در صد رأ ی به قطب الدین حلا ل تنفروانزجار خود را
به نمایش گذاشتند.قابل تذکرمیدانم که هرگاه مانع در روند مردم سالاری و
رشد فرهنگی جامعه و نهادینه شدن ارزش های دموکراتیک به بهانه های مختلف
ایجاد شود امکان سؤ استفاده از اعتقادات راستین مردم از اسلام از طرف
اقلیت اخوانی بعید به نظر نمیرسد به ویژه که آنها از پشتیبانی نیروهای
ارتجاعی منطقه برخوردار هستند.
این یک واقعیت است که ساختارهای سیاسی و
اجتماعی کشور به طور عمده بر محور قومی میچرخدو همچنان باید اذعان کرد که
بینش و عملکرد افراد که به نحو ازانحا متأثر از ساختار های سنتی جامعه
میباشد به ویژه در روستاها نمیتواند فرا قومی و فرا سنتی باشد ولی
انتخابات شانزده حمل این امید واری را تقویت کرد که عبور از مرزهای قومی و
سنتی هم آنقدر دشوار نیست. حتی دردرون محور قومی معیار انتخاب افراد
بطورکورکورانه صرف وابستکی قومی نبوده بلکه کارنامه سیاسی رهبران، عملکرد
آنها طی چند دهه اخیر ،موضعگیری آنها در قبال منافع مردم وارزش دادن به
خواست های مشروع قومی توانست نقش بسزای بر اراده مردم داشته باشد که این
خودنشاندهنده رشد سیاسی و اعتلای فرهنگی جامعه میباشدوهم دلیل خوبی است
که چرا نه آقای خلیلی و نه آ قای دوستم که لقب بانک های رأ ی را به خود
گرفته بودند نتوانستنداشرف غنی را راضی نگهدارند.
صف آرایی تا اندازه با اهمیت دیگری که در
ترکیب ساختار های سیاسی و اجتماعی جامعه پدیدآمد و انتخابات اخیرآنرا به
نمایش گذاشت موقعیت سیاسی واجتماعی قوم درانی و غلزایی " تاجیکهای پشتون
شده" بود . آقای کرزی که در چهارده سال گذشته با هزارو یک نیرنگ و ترفند
همه حریفهای بالقوه خود را از صحنه دور نگاه داشت وبا ایجاد و پرورش تیمها
ی "مافیها" سیاسی، اقتصادی وتبه کار و ایجاد یک دولت فاسد تصور میشد از
قدرت زیادی برخوردار است به اضافه زلمی رسول که به بابای ملت!!!! افتخار
میکند و سردار نعیم و قیوم کرزی که همه تاج افتخار تاریخ ننگین سردمداری
درانی را برسر دارند با آوردن یازده درصد رأ ی درمقابل حریف غلزایی
خودیعنی آقای اشرف غنی با سی ویک درصد رأ ی بیان این واقعیت بود که
مردم افغانستان به آن سطح آگاهی رسیده اند که نه دیگر به سر کلاه گذاری
کرزی ونه نیرنگ وفریب ووعده های دروغین نادر خانی جلو اراده آگاهانه مردم
رامیتواندبگیرد.
باری دور اول انتخابات به سر رسید و مردم
افغانستان درمقابل دوکاندید پیشتاز یعنی آقای عبدالله عبدالله و آقای اشرف
غنی احمدزی که هرکدام کله باری ازکارنامه های سیاسی مثبت ومنفی را بردوش
دارند قرار دارند. از نکته نظر برنامه کاری تفاوتهای چشمگیری بین تیم
اصلاحات و هم کرایی و تیم تداوم و تحول وجود داردکه اولی باطرح جاگزین
ساختن نظام صدارتی به جای نظام ریاستی ودومی با حفظ سیستم ریاستی به رقابت
انتخاباتی خود ادامه میدهند. ازآنجایکه نظام ریاستی که ما دردهٔ اخیر شاهد
آن بودیم همه قدرت را در اختیار رئیس جمهور منحصر میسازد و در نتیجه همین
تمرکز قدرت در دست یک شخص بودکه ما شاهدخودسری های حامد کرزی بودیم وهمین
خودسری های کرزی بود که افغانستان شهرت فاسد ترین دولت جهان را کمایی کرد
،درتولید مواد مخدره مقام اول را احراز کرد، کشورغرق در فساداداری شد و
ظلم، بی عدالتی، رشوه خوری رونق خاصی در کشور پیداکرد.امادر نظام صدارتی نه
تنهانخست وزیر درمقابل شورا پاسخگومیباشد ودرصورت قلدرمنشی کرزی وار از طرف
پارلمان سلب صلاحیت میشود بلکه درصورت گزینش الگوی نظام صدارتی هندوستان
یعنی براه انداختن یک انتخابات پارلمانی و انتخاب رئیس جمهورازطریق آرأ دو
مجلس سنا وشورا میتوان ازمصارف گزافی انتخاباتی جلوگیری کرد. برعلاوه
انتخابی شدن والی ها و شهر داری ها و دیگر مقامات دولتی نه تنها سهمگیری
مردم را در امور دولت افزایش میدهد بلکه گامهای بس بزرگ است در جهت نهادینه
شد ن ارزش های مردم سالاری درکشور.
بحث دیگری را که میتوان در رابطه با
دوکاندید پیشتاز مورد تأ مل قراردادوابستکی های قومی آنها هستند. آقای
عبدالله ازجانب پدربه شاخه درانی قوم پشتون پیوند میخورد و مادر ایشان از
تاجیک های پنجشیر است.اما ازآنجایکه در جریان جهاد کشور همکار و همفکر
نزدیک احمد شاه مسعود بود و حالا هم ظاهرا به نمایندگی از تاجیکها صحبت
میکند نه تنها اطرافیان نزدیک وی تاجیک ها هستند بلکه از پشتیبانی کتله
وسیع توده های تاجیک نیزبرخوردار است.با آنهم نزدیگی زلمی رسول درانی قابل
مکث است. آقای احمد زی که به شاخه کوچی های قوم پشتون وابسته است توانسته
است با کنشهای گذشته خود به نفع پشتونها و گردآوری افراد پشتون با گرایشات
فاشیستی در اطراف خود اکثریت آرای پشتونها را به نفع خود کمایی کند. اما
بررسی کارکرد های سیاسی ایندو قوم در افغانستان که در این جستار اجباراً به
اختصار باید ذکرشود میتواند تا اندازهٔ نه تنها به مثابه یک آموخته از
گذشته مارا در گامهای سیاسی کنونی جهت بدهد بلکه در انتخاب یکی از این
دوکاندیدها به طور عام یاری رساند .
پشتونها به سردمداری محمد زایی ها بیش از دو
صده در افغانستان حکم راندند . آنها با صواب دید اوضاع و احوال از هیچ نوع
قتل عام ، استبداد، زندانی ساختن ، تجاوز ،برده ساختن و بالاخره نیرنک
،فریب وتحمیق در مقابل مردم افغانستان دریغ نورزیدند. من در اینجا کلمه
پشتون را بکار بردم و مطمٔن هستم که مورداعتراض یک عده روشنفکران که به این
باورهستند قراربکیرم که اگر ظلم و ستم صورت گرفته ازطرف دولتمردان پشتون
بوده و اکثریت پشتونها مانند دیگر اقوام زندگی ذلت بار ی دارند. این طرز
تفکر نگرش سطحی از ستم ملی در کشور است. در یکی از برنامه های تلویزیونی در
امریکادر سالهای پیش دید بالا به طورساده لوحانه اینطور بیان میشد.
زمانیکه ما در کابل در مکتب درس میخواندیم کسی که درکنار من درچوکی می نشست
یک هزاره بود در عقب من یک تاجیک بود و پهلوی تاجیک هم یک ازبک بود و هیچ
فرقی هم بین ما نبود. این است وحدت ملی!!! باید یاد آورشوم که تنها وجود
تفاوت های قومی به خودی خود نه خواستی را به همراه دارد ونه مشکلی به وجود
می آورد. این تفاوتها باید به صورت ارزشهای اقتصادی،سیاسی، فرهنگی وتاریخی
جامعه درآید تابه صورت نیروی جهت دار عمل کنند. در حقیقت بین یک دهقان
هزاره و یک دهقان پشتون ویا تاجیک هیچ فرقی نیست امااین تفاوت ها در کجا
خودرا آشکارمیسازد زمانیکه نزاع بین این دورخ میدهدو آنها به مأموریت
سمتِ"دفترپولیس" برده میشوند که مأمور پولیس یک پشتون است ، به محکمه ٔ
میرود که قاضی محکمه پشتون است و در این مراحل است که ستم ملی خودرا آشکار
میسازد.اطرافیان آقای احمد زی و خودشان که در دامان چنین فرهنگ تولد یافته
اند و سنت ستمگری و چور وچپاو ل جز هنجار آنها شده است وکارکردهای آنها در
جریان چهارده سال به وضوح نشان میدهد که اینها در همان موضعگیری خود
پافشاری دارند و ایشان هم خواهان تداوم وضع گذشته وموجود است به نظر من
شایسته انتخاب شدن نیست.
تاجیک ها هم طی دو دوران کوتاهی که به قدرت
رسیدند کارنامه سیاسی چندان مثبتی ندارند به خصوص دوران اقتدار شورای نظار
که اکثر فعالین آنها به شمول داکتر عبدالله نه تنها درفاجعه افشار مرتکب
کنشهای زشت و ناپسند شده اند بلکه امروز در موقعیت های اساس کشور
قراردارند و درکارکردهای حامد کرزی دهن بوجی را با وی گرفته اند.اما نبود
موضعگیری روشن در قبال بعضی از مسایل که میتواند در اتخاذ تصمیم هزاره ها
در انتخابات دور دوم تأثیر قابل ملاحظهٔ داشته باشدایجاب می کند که نه
تنها شخصی آقای عبدالله و یا یکی از ستاد انتخاباتی ایشان بلکه اشخاص با
نفوس در ستاد انتخاباتی داکتر عبدالله مانند آقای محقق و آقای ناطقی به
منظور رفع ابهامات پاسخ های صریح ارایه دهند.در رابطه با قضایای افشار من
خواهان براه انداختن گفتمان دوستانه ای هستم بین افرادیکه در اعمال ضدکرامت
انسانی که در افشار به وقوع پیوسته شرکت داشته اند و قربانیان. روشن شدن
قضایا نه تنها باعث میشود که در آینده از تکرار چنین اشتباهات جلوگیری به
عمل آید بلکه در صورت اعتراف مرتکبین به این اعمال ناپسند و پوزش خواستن از
قربانیان واقعه افشار نه تنها باعث التیام زخمهای قربانیان ورفع کدورت بین
دوقومی میشود که سخت به یکدیگر نیاز دارند بلکه کامی خواهد بود در جهت
ایجاد وحدت ملی. قابل یاد دهانی است که اعتراف به اشتباه و عذر خواهی یکی
از تعاملات مروج جهانی است. عذرخواهی سفید پوستان امریکایی از سیاه پوستان
و عذر خواهی آقای کلنتن از مردم ایران به خاطر دست داشتن سازمان استخباراتی
امریکا سی ای ا در براندازی حکومت مشروع مصدق مثالهای از این تعاملات است.
مسله دیگر که تاهنوز نه موقف آقای عبدالله و
نه ستاد انتخاباتی ایشان صراحت دارد مسله کوچی ها است. گرچه این مسله در
قانون اساسی کشور به صراحت ذکر شده که آنهم اسکاندادن کوچی ها است ولی لازم
است که در این رابطه موضعگیری تیم اصلاحات و همگرایی مشخص شود.
درمورد کارنامه سیاسی آقای اشرف غنی احمد زی
با تأسف باید گفت که نه تنها اکثر عملکردهای وی بار قومی دارد بلکه گفتار
و حتی شوخی های وی با بینش قومگرایانه اشباع است. این نابجا است اگر کسی
آقای اشرف غنی را به خاطرآنکه از نگاه قومی او یک پشتون است و یا متعلق به
کوچی هااست متهم به داشتن افکار قبیله گرایانه کند اما عملکردهای ایشان چه
در زمان عهده دار وزارت مالیه که تقریبا همه کارمند های بلند رتبه آن وزارت
را اعضای حزب افغان ملت تشکیل میداد و چه درزمان وزارت تحصیلات عالی که گرد
وی را افراد مانند ستار سعادت گرفته بودند این گمانه راتقویت میبخشد که
ایشان دارای بینش تبعیض آمیز هستند. متل مشهوری داریم " کند همجنس با هم
جنس پرواز" اطرافیان اشرف غنی مانند اسماعیل یون، جنرال طاقت وغیره از
افراد هستند که دیدگاه نه تنها قبیله گرایانه بلکه فاشیستی دارند. ستار
سعادت که در زمانی تصدی اشرف غنی در وزارت تحصیلات عالی عنوان ریاست
حقوقدانان کشور را دریافت کرد بنا به اظهارات خودش که هزاره ها اولادچنگیز
هستند وتاجیکها را روس ها ازآن طرف دریا باخود آ وردند یک فاشیست است. با
در نظرداشت این عملکردها بیم آ ن میرودکه درعقب اظهارات آقای احمدزی که در
دوران فعالیت های انتخاباتی متاسفانه این گونه شعار ها به خاطر جلب آرا در
همه جهان متداول است و هیچ گونه ضمانت اجرایی هم ندارد نکند نیات عقده
مندانه ای نهفته باشد که انتقام این اظهارات که تقریبا برخلاف مکنونات قلبی
ودیدسنتی خود واداربه آ ن شده است زمانی که به قدرت برسد از مردم هزاره
بکیرد. سوال که بایداز اشرف غنی شود که بعد ازپیروزی انتخابات که من فکر
نمیکنم نصیب ایشان شود آیا ایشان به چه کسانی پاسخ گو خواهد بود به
اطرافیان که هنوز هم به اعتفادات فاشیستی خود پابندهستند ویا هزاره ها
وازبکها که به خاطر بدست آوردن آرای آنها جام زهررا نوشیده و برخلاف عقیده
و ایمان خود وتعهد که به کوچیها دارند شعار وحدت ملی واینکه تمام
افرادکشور از حق مساو ی برخورداراست سرداده است؟
اشرف غنی مهارت خاصی در نظریه پردازی افکار
خود دارد . نگاه شتابزده به طرح حل مسله کوچی ها که با آقای رویش در میان
گذاشته نشان میدهد که با چه تردستی نه تنها از یک اصل قانون اساسی که اسکان
کوچی ها است طفره رفته بلکه امتیازات بیشتری هم طی چهار سال دیگر برای کوچی
ها دست وپا کرده است. طرح دیگری را که من فکر میکنم بین یکعده جا افتاده
این است که ایشان درمقابل اینکه چرا از گوچیها دفاع میکنید با چنین منطق
به اصطلاح بران جواب دادند که اگر خودت به حیث یک فرد هزاره حق داری ازقوم
خود دفاع کنی آیا من حق ندارم که ازکوچی ها که قوم من است دفاع کنم . از
همه اولتر این استدلال تبین عمیقترین احساس قوم پرستی میباشد زیرا آیا این
درست است که هرفرد بخاطراینکه وابسته به یک قوم است باید از آن قوم دفاع
کند؟ هزاره ها اگر ازتجاوز کوچی ها در بهسود ها دفاع میکند نه بخاطر اینکه
آنها هزاره هستند بلکه بخاطر اینکه دفاع از یک امر عادلانه وبرحق است. به
اساس همین استد لال اگر اشرف غنی به ریاست جمهوری برسد آینده کشور چه خواهد
شد؟ دودیگرخواست هزاره و گوچی ها در دونقطه مقابل هم قراردارد.هزاره ها
شهروندان این کشور هستند ، شناسنامه دولت افغانستان را دارند، از راه زحمت
و آبله دست امرار معاش میکنند وبایدازحقوق و تکالیف شهروندی برخوردار
باشند. درحالیکه کوچیها شناسنامه ندارند ، هویت ملی شان معلوم نیست واز
طریق چپاول و غارت به حیات انگلوار خودادامه میدهند. از همه مهمتر زمین های
هزاره هابه زور گرفته شده و علفچر های آنهاتوسط فرمان یک شاه وطن فروش و
خاین به گوچیها داده شده و دردرازنای بیش از دوصده نه تنها علفچرها ی آنها
توسط کوچیها غارت شده بلکه کوچیها با پشتیبانی دولت های وقت از هیچگونه ظلم
و ستم بالای هزاره ها دریغ نورزیده اند. حال دفاع هزاره ها از حقوق پایمال
شده هزاره یک امر عادلانه و حق نیست و دفاع اشرف غنی از اعمال غارتگرانه
کوچیها دفاع از یک نیروی ظالم و ستمگر و از یک ساختار نظامی و استخباراتی
دولت ها نیست؟
|