زندهگی را بعد از این بییار عادت میکنی
بعد از این با سقف، با دیوار عادت میکنی
دستِ تنهایی به دستت "بیگ غم" در شانهات
میروی با کوچه و بازار عادت میکنی
عینکت را دود میگیرد، نگاهت را غبار
با غبار و تیرهگی اینبار عادت میکنی
میروي رفتار مردم خسته میسازد ترا
رفته رفته با همین رفتار، عادت میکنی
چار سو "الله اکبر" هشت سو "شرّ و فساد"
گاه با این، گاه با آنکار عادت میکنی
میروی در امتداد سایههای کوچهها
خار میگردي و با دیوار عادت میکنی
□
انتحاري... چند کشته، چند زخمی، اختطاف...
روزگاری با چنین اخبار عادت میکنی
|