تا مرد « منم!» گوید ، زن خانه نشین باشد
هرکس که شود پیروز، این خاک همین باشد
تا جای « تفنگ» اینجا « فرهنگ» نرویانیم
جغرافیه نو گردد، تاریخ چنین باشد
ما مُشتری ساده در رستهء خاموشان
آخندک همسایه سوداگرِ دین باشد
مارا ببرد بالا ( پوقانهء خود سازد)
از ما «افقِ خالی» از خصم « زمین » باشد
با پرچم آزادی بر بام به رقص آییم
در زیر لحافِ ما دشمن به کمین باشد
همواره « شغال» اینجا همراه « سگ زرد» است
تا حال چنین باشد : این آتش و این درد است