از نشر کتاب چهل دختران اثر آقای جان یونس صالحی با خواندن مقاله آقای محمد ابراهیم فتا در ویبسایت جمهوری سکوت باخبر شدم. این مقاله را درینجا می توان خواند. باری، درین زمانه که به قول حضرت سعدی، "سنگ را بسته اند و سگ را گشاده!"، هر باری که خبر نشر کتاب و مجله و راه اندازی ویبسایت و محفل هنری و فرهنگی می شود،من آنرا به فال نیک می گیرم و صمیمانه خوشحال می شوم. با خواندن مقاله روشنگر آقای فتی دریافتم که این اثر رومان است و یا به عباره مشخص تر، رومان تاریخی. چرا رومان تاریخی؟ به خاطر اینکه قصهٔ درد و غم مردمان هزارستان (هزاره جات) را در برهه مشخصی از تاریخ،
یعنی اواخر قرن نزده و اوایل قرن بیست، بیان می کند. در معرفی کوتاه که در صفحه امازون به زبان انگلیسی آمده است، این کتاب اینگونه تعریف شده است، "نویسنده داستان دلخراش یک ملیت را در مقابل ستم وحشیانه یک نظام می گوید. وقایع در قلب دره های ارزگان، در قلب هزارستان (هزاره جات) رخ می دهند ... کتاب چهل دختران ظریفانه نشان می دهد که وقایع این کتاب مشابه به وجدان اجتماعی امروز افغانستان است. بدین معنی که افکاری که چندین دهه شده است با فشار فراوان سرکوب شده اند مورد بحث قرار گرفته اند." برای من، اما، داستان فجایعی که بر هزارستان درین سالها رخ داده است، یادآورشعری از عسکر کابلی است که گفته بود، "و من، خوب می دانم/که هیچ شاعری/ غربت این قوم را به شعر نیاراست،/و هیچ سالنمایی هم ’سنهٔ شان را نخواند’". بگذریم.
هدف درین نوشته معرفی شناسانه وار این کتاب و نشانی دادن مرجع خرید این کتاب است و بحث نقد و بررسی این اثر بماند برای از ما بهتران. خوشبختانه آنگاهی که بنده در صدد معرفی این کتاب برآمدم، دوست گرامی آقای عابد مدنی، که گردانندهٔ پرکار و متعهد برنامه "چهره های آشنا" از طریق شبکه تلویزیونی نور استند، تصمیم گرفتند که برای معرفی این کتاب از نویسنده کتاب و در ضمن از آقای محمد ابراهیم فتا دعوت کنند که در برنامه تلویزیونی شان حضور داشته باشند. این برنامه در دوهفته، هر کدام یک ساعت، پخش شد و برعلاوه این دو بزرگوار، استاد واصف باختری و داکتر ولی احمدی نیز سهم بارز و چشمگیری گرفتند. به طور ضمنی می خواهم حرفهایی ازین بزرگان را درین برنامه درینجا به صورت بسیار مختصر بنویسم و بعد به معرفی مختصر این کتاب بپردازم:
نویسنده اثر، جان یونس صالحی، در آغاز گفت، "کتاب چهل دختران یک رومان است ... اما محتوا و مضمون کتاب برگرفته از وقایعی است که در خاستگاه یا در زادگاه کتاب یا قهرمان کتاب چهل دختران صورت گرفته و یقیناً که برگرفته از آن است و مضامینی که در کتاب ذکر شده به نحوی (با آن وقایع) ارتباط می گیرد."
استاد واصف باختری که از همکاران دایمی "چهره های آشنا" می باشند، در مورد این رومان سخنان ارزندهٔ داشتند و در قسمتی از آن گفتند، "رومان گسترده تاریخی هم بر غنای ادبیات داستانی ما کشور ما افزوده اند و هم یکی از خونین ترین صفحه های تاریخ سرزمین ما را صورتگری کرده اند... با خوانش رمان آقای صالحی خوانندگان می توانند با انبوه از واژه های کهن فارسی-دری، ترکی و چغتایی و مصطلات ویژه مردم هزارستان و ضرب المثل ها و تعبیر ها و شیوه های افادهٔ کنایی که در آن سرزمین کاربرد دارند آشنا شوند.
محمد ابراهیم فتی که معرفی کتاب را من و ما مدیون اوییم، در قسمتی از سخنان خود از نیاز نوشتن چهل دختران سخن گفت و اشاره کرد که، "بر خلاف (نظر) یک افراد و اشخاصی که از طرح مسئله ملی به این بهانه که به اختلافات قومی دامن می خورد طفره می روند، من معتقد استم که با رشد و اعتلای سطح دانش افراد و با نمایاندن تاریخ و فرهنگ اقوام مختلف نه تنها زمینه شناخت متقابل اقوام به وجود می آید بلکه زمینه ساز خوبی برای وحدت ملی و ادغام سیاسی خواهد بود."
داکتر ولی احمدی این اثر را یک رومان تاریخی خواند و در خلال یک تحلیل آموزنده گفت، "ویژگی کار نویسنده در کار چهل دختران اینست که ایشان در لابلای یک اثر داستانی پرکشش و گیرا سیر تحول تاریخی جامعه هزاره به خصوص در نیمه دوم قرن نزدهم و اوایل قرن بیستم را به تصویر می کشد."
در رومان چهل دختران نویسنده گفته است که "در قبال کاربرد اسامی، شخصیت ها، مکان ها و سازمان های دولتی و نهاد های مذهبی، چه واقعی و چه برساختهٔ ذهن نگارنده، نگارنده پاسخگو است." اما مهارت نویسنده در خلق شخصیت ها و حوادث چنان خیره کننده است که خوانندهٔ آشنا به مسایل این شخصیت ها و حوادث را "حقیقی" می پندارد. به باور من، این اثر بیشتر خواننده را به تفکر و سبک سنگین کردن پدیده های که در میان کتله های از مردم ما سالهاست رواج داشته است و هنوز هم دارد می گراید. به گونهٔ مثال: زمانی که مریم، یکی از شخصیت های این رومان، چشم بد "صیغه طلبان" خواب از چشمش ربوده است و "هیچ یک از آنانی که در تاریکی شب
یکی پی دیگری به سراغش می آمده اند، به حرفش گوش نمی دادهاند" به آنها می گوید، که "او هم اکنون در قید صیغهٔ شخص خاصی است از آن جهت شرعاً نباید با شخص دیگری همبستر شود"، پاسخ می شنود، "شریعت پیش ما اس خاله، خاطرت جم باشه!" (صفحه ۸۲). و یا، زمانی که شاهمرتضا، یکی دیگر از شخصیت های این رومان، داد می زند، که "خجالت نمیشین زنه کد مرد برابر می کنین؟ بی عقلی هم از خود اندازه داره!" (صفحه ۸۷) و یا هم وقتی یک سرلشکر امیر در می یابد که، "اسلم ییگ با دختر ملک خانمیر قندهاری ازدواج کرده است و حاصل ازدواج همان دختری است که هم اکنون با او می جنگد، آتش خشمش چند برابر مشتعل می شود. گمان می کند به ناموس او تجاوز کرده است، بی اراده نعره می کشد، پاهایش را بر زمین می کوبد و به افغانانی که برای هزارهها دختر دادهاند، دشنام می دهد: اوغانی که دخترشه بری هزاره میته اوغان بدل است و اوغان بدل غیرت نداره، کسی که غیرت نداره دین
نداره." (صفحه ۳۴۹)
این سه مثال را به طور نمونه از آن گفتیم که هر کدام می تواند خواننده را تنها و خوانندگان را در مجموع می تواند به تفکر و تبادل افکار بکشاند. آیا کسانی در جامعه وجود دارند که شریعت "پیش" آنها باشد؟ آنها چه کسانی اند؟ آیا مساوی قرار دادن زن و مرد در اعماق قریه های ولایت افغانستان هنوز هم "باعث خجالت" کسی می شود و "بی عقلی" شمرده می شود؟ در میان مردمان سنتی کشور ما، امروز با ازدواج میان دختران و پسران اقوام مختلف چگونه برخورد صورت می گیرد؟ اطلاق "افغان" آیا به همه باشندگان افغانستان است یا به پشتون ها؟ اینها، فقط غرض مثال، پرسشها و پدیده هایی اند که نویسنده به مهارت فراوان نه به آنها پاسخ می دهد و نه در رویارویی با آنها جبهه گیری می کند ولی در عین حال نشان می دهد که ازین سوالها به سادگی یک "آری" و "نه" نمی توان
گذشت. نویسنده حوادث را یکی پی دیگر گره بندی می کند و رومان را به سوی اوج آن می کشاند. نتیجه گیری و سبک سنگین مسئله به عهده خواننده است.
این مطلب را هم بگویم که سعادتی نصیب شد و با آقای صالحی نشست مختصری داشتم. از خلال صحبتهای شان دریافت من چنین بود که (متاسفانه) هرچند ایشان می خواستند که این کتاب توسط یک بنگاه نشراتی وطنی یا لااقل فارسی زبان نشر شود، اما هیچ یکی همکاری جدی و صمیمی نکرده اند و در نشر این کتاب او را مدد و کمکی نرسانده اند. آقای صالحی در تایپ و صفحه بندی و فرستادن نسخه الیکترونیکی آن به امازون مشکلات زیادی را متحمل شده اند و صبر ایوب وار نشان داده اند. نوشتن رومان تاریخی چهارصد صفحهٔ طبعاً وقت و مهارتهای های فراوان نویسندگی و تکنیکی می خواهد که ناگفته پیداست. دردا که با وصف این همه زحمات، این کتاب تا هنوز تا حدی در حالهٔ گمنامی باقی مانده است و تقصیر فراوان از خود ماست و از ماست که برماست. "شرح این هجران و این خون جگر/ این
زمان بگذار تا وقت دیگر"
این کتاب را علاقمندان از طریق ویبسایت تجارتی آمازون درینجا می توانند بدست بیارند.
شناسنامه کتاب
نام کتاب: چهل دختران
نویسنده: جان یونس صالحی
ناشر: امازون (Create Space)