مثل یک جوجه پریدم، چقدر لذتبخش...
هر طرف با تو، دویدم چقدر لذتبخش...
صبح امروز فقط شعلهی تنها بودم
شب کنار تو رسیدم چقدر لذتبخش...
شعر خودرا وسط زمزمهی بارانها
با صدای تو شنیدم، چقدر لذتبخش...
به سرانگشت خودم عکس خودم را بر شن...
در کنار تو کشیدم چقدر لذتبخش...
شکر صد شکر، در این تلخیی ایام سیاه
هرچه از چشم تو دیدم، چقدر لذتبخش...
با تو، دکّان به دکان گشته و دریافتهام
با تو هرچیز خریدم چقدر لذتبخش...
مثل یک کودک در دامن مادر خوشحال
در برت هرچه تپیدم چقدر لذتبخش...
در زمانی که پر از بارش نومیدیهاست
با تو لبریز امیدم چقدر لذتبخش...
شکیلا شعله
|