کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             پوهاند دکتور عبدالقویم قویم

    

 
گونه های توصیف اشیا در اشعار فارسی دری

 

 

قسمت_نخست:
توصیف کردن اشیا در اشعار فارسی دری، از لحاظ حفیف بودن و شدید بودن در مراتب بیان، از مبالغه تا اغراق و غلو تفاوتی وجود دارد.
بدین معنی که در مبالغه چیزی را به نحوی وصف کنند که از روی عقل و عادت ممکن باشد، مثلا این بیت:
چنانش در انداخت ضعف جسد
که می بـــــرد بر کمترینان حسد
که حسد بردن شخصی بر آدمهای زیر دست و یا کم توان از روی عقل و عادت ممکن میباشد.
در اغراق یک شی یا شخص طوری وصف و یا در بارۀ آنها به نحوی سخن رود که از روی عقل ممکن باشد، ولی از روی عادت امکان پذیر نباشد، مانند این بیت:
ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت
دشمن کـــه هیچگاه مبادا به کام خویش
که سوختن دل دشمن به حال یک شخص از روی عقل میتواند امکان پیدا کند ولی از روی عادت ممکن نیست.
در غلو یک شی یا شخص بیشتر از حد واقعی توصیف می شود که نه به عقل ممکن است و نه در عادت، مانند این بیت:
پی مورچه بر پلاس ســــیاه
بدیدی شب تیره صد میل راه
که شاعر به توصیف اسپ خویش می پردازد و می گوید که اسپ من پای مورچه یا نقش قدم مورچه را برتکۀ سیاه در شب تیره از فاصلۀ صد میل می بیند.
مبالغه و اغراق وقتی برای تأثیر انگیزی کلام گفته شود، که مطلوب است و میتواند به سخن جمال و شکوهی بدهد. مثال این مورد چنین است:
تن نازک میان پیرهن است
گوییا پـــر گلست پیـرهنی
یا:
بـاد اگـــر در من اوفتد بِبَرد
که نمانده است زیر جامه تنی
(سعدی)
اما بیتهای زیر دارای صنعت غلو استند که واقعیت آنها به عقل و عادت امکان پذیر نمیتواند بود. با آنهم شاید شنیدن آنها در ذهن شنونده نشاطی را پدید آرد، به سبب بافت مضمون در ارائه فوق العاده بودن یک حالت:
شود کوه آهن چو دریا آب اگر بشنود نام افراسیاب
( فردوسی)
که گفت برو دست رستم ببند
نبندد مـــــرا دست چرخ بلند
(فردوسی)
اگر چرخ گردنده اختر کشد
و هر اختری لشکری بر کشد
به گرزگران بشکنم لشکرش
پراگنده سازم به هر کشورش
(فردوسی (
که من از گشاد کمان روز کین
بدوزم همی آسمان بر زمین
(فردوسی)


قابل تذکر است که مؤلفان قدیم، همۀ این سه مورد را تحت عنوان اغراق مطالعه کرده اند و دیگران را همچون صفت آن نام برده اند. قدیمترین جاییکه در کتب بلاغت، بحثی از اغراق شده، کتاب البدیع مؤلفۀ ابن معتز است که از آن در بیان «الافراط فی الصفت» نام می برد، قدامه بن جعفر در کتاب منسوب به او به نام نقد النثر، اغراق و مبالغه را در شعر مورد ستایش قرار داده است. قرار تذکر دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، ارستو نیز در این مورد ابراز نظر کرده است و بسیاری از ناقدان متأخر هم به این ارایۀ ادبی توجه نموده اند. او در این باره به قول بندتو کروچه، نقاد ایتالیایی صاحب کتاب «کلیات زیبایی شناسی»، انتقاد می کند. او همچنان از تأثیر آرای ارستو در باب چگونگی مبالغه در آراستن سخن بر علمای قدیم عربی و خراسانی در قرن سوم و چهارم هجری یاد آور میشود.
بنا به قول سید علیخان مدنی شیرازی، مؤلف کتاب انوار الربیع، بعضی از اهل ادب مبالغه را نپسندیده اند و آنرا از مقولۀ هنر ندانسته اند، لیکن بسیاری مبالغه را در قلمرو هنر شاعری قرار داده و به تفصیل از آن بحث کرده اند. ابن سنان خفاجی نویسندۀ کتاب سر الفصاحه، در قرن پنجم هجری، مبالغه و غلو را مورد ستایش قرار داده است. او میگوید: «اما مبالغه در معنی و غلو، مردمان را در این باب اختلاف است. بعضی آنرا ستوده اند و بعضی نکوهش کرده اند. بعضی آنرا برگزیده اند و گفته اند زیباترین شعر ها دروغ ترین آنها...و این راه و رسم یونانیان است، در شعر شان و بعضی مبالغه و غلو را که به محال نزدیک شود، خوش نمی دارند و آنرا که به حقیقت و صحت نزدیک باشد می پسندند...و آنچه من بر آنم، همان عقیدۀ نخستین است که مبالغه و غلو را می ستود، زیرا بنیاد شعر بر جواز تمسح است.


در قرن هشتم هجری، یحیی بن حمزه علوی، مؤلف کتاب الطراز التضمن الاسرار البلاغه و حقایق الاعجاز، موضوع را به طور دقیق تر مورد بررسی قرار داده گفته است: بدان که دانشمندان بیان را در باب مبالغه سه روش و بحث است که آیا در شمار فنون بدیع می آید یا نه؟ روش اول این است که مبالغه نه در شمار زیبایی های کلام است و نه از فضل آن و دلیل ایشان اینست که بهترین سخن ها سخنی است که بر منهاج صدق باشد بی هیچ افراطی و تفریطی و مبالغه از این بیرون نیست و بعضی گفته اند مبالغه را کسانی که از اسالیب عادی عاجزند به کار می برند تا از رهگذر وجهی که در مبالغه وجود دارد، درماندگی خویش را جبران کنند. طریقۀ دوم درست نقطۀ مقابل این نظر است و می گوید: مبالغه یکی از بزرگترین مقاصد بلاغت است و به خاطر آنست که در معانی شعری، زیبایی به وجود می آید و دلیل ایشان این است که زیباترین شعر دروغ ترین (یعنی مخیل ترین = یا مبالغه آمیزترین) آنهاست و بدینگونه است که می بینی، هرگاه کلامی از آن خالی باشد رکیک و اندک پایه است و چون به اغراق و مبالغه آمیخته شود، فصاحت آن آشکار می شود و رونق و زیبایی و روشنی می گیرد، طریق سوم حد میانگین این دو روش است و معتقد است که اگر مبالغه در جهت اعتدال به صدق جریان یابد، زیباست و اگر در جهت غلو و اغراق باشد، زشت است.

 


مؤلف الطراز بعد از نقل این آراء نظر خویش را به تفصیل در توصیف مبالغه و اهمیت آنن بیان میکند و خود نیز طرفدار اعتدال است.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۸۰         سال بیست‌‌یکم        ثــــــور     ۱۴۰۴     هجری  خورشیدی    شانزدهم  مَی   ۲۰۲۵