کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             دکتر زحل هاشمی

    

 
سه سروده

 

 


اندکی بعد از پشت ابر سیاه
آسمان آبی شد
همدم روز های تنهایی من آدمک برفی شد
در میان برف دستان سردم قادر نیست به گرفتن قلم
قلمم دستان آدمک برفی شد
بر دستان سردم انگشترم تنگ تر شد
چشمان آدمک برفی از نگین انگشتری شد
لباسیست بر تنم سرخ و ارغوانی
گوشه ای ازچادرم بر آدمک برفی هم لباسوهم بینی شد
در تقویم زندگی من زمستانش دایمی شد
تنها تفریح من
در این روز های سرد
ساخت آدمک برفی شد

******

پائیز در این روز برنگرد
که در این روز سیاه
تنها شاهد سنگسارم هستی
پائیز سنگ هارا بپوشان با برگ هایت
تن نازکتر از گل من ندارد توان سنگساری
پائیز باد هایت صدای فریادم را می آورد
صدای زخم خوردن هایم با سنگ هایی
پائیز در این روز لباس سیاه بر تن کن
در این روز سنگسار زن نیست سیاه رویی
پائیز نابرابری مکن بر ریختن برگ ها
که این روز شاهد نابرابری هائیست
پائیز من را هم با خود ببر
زمستان آمدنیست
بر تنم لباسی نیست


******
 

تهفه ای بعد از نه ماه انتظاری
شبانگاهی با دستان کوچک دختری به قلب مادری
تهفه ای از سرخی لاله ها و سبزی چمن زارها
به چشمان هفت رنگ مادری با گونه های ارغوانی
ضربان هایی از قلبی با صدای گریه ی کودکی
همگام با با زمزمه های بلبلان و مرغان سحر خیز
زمزمه های از لالایی گفتن های مادری بر کودکی
زمزمه هایی از شاعران بر وصف بهار
 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۷۹         سال بیست‌‌یکم        ثــــــور     ۱۴۰۴     هجری  خورشیدی       اول مَی   ۲۰۲۵