وقتی برای طراحی پشت جلد کتاب «ردِ پای درخت» اثر لیلی غزل دست به کار شدم،
میخواستم اثری خلق کنم که نهتنها بازتابدهندهی روح شعرهای این مجموعه
باشد، بلکه خود بهمثابه یک شعر تصویری، مخاطب را به سفری عمیق در دنیای
شاعر ببرد. «ردِ پای درخت» نامی بود که از همان ابتدا مرا به تأمل واداشت؛
نامی پارادوکسیکال که در خود تضاد و عمقی شاعرانه را نهفته دارد. درخت،
نماد استواری، ریشهداری و اتصال به خاک است، اما ردِ پا، نشانهی حرکت،
آوارگی و جدایی از اصل. این ترکیب، برای من بهعنوان یک طراح، دریچهای شد
به سوی خلق اثری که هم هویت شاعر را بازتاب دهد و هم مضامین عمیق شعریاش
را.
در این نام، لیلی غزل شاعر زن را به درختی تشبیه کرده که جبر روزگار
ریشههایش را از خاک جدا کرده و به او پاهایی داده تا در جهانی ناآرام
آواره شود. این مفهوم، حکایت از هویتی دوگانه دارد: زنی که هم ریشه در
گذشته و سنت دارد و هم ناچار به سفری بیپایان در زمان و مکان است. درخت در
فرهنگها نماد زندگی، باروری و مقاومت است، و اینجا شاعر زن، چون درختی است
که با برگهایش ـ شعرهایش ـ نفس میکشد و با ریشههایش به خاکی متصل است که
شاید دیگر در دسترسش نباشد. جدایی از ریشه، نه پایان زندگی درخت که آغاز
سفری تازه است؛ سفری که ردِ پاهایش را بر زمین میگذارد، ردِ پاهایی که هر
کدام شعریاند، حکایتی از عشق، غربت و ایستادگی.
آوارگی در این معنا، نه فقط یک وضعیت جغرافیایی، بلکه یک حالت وجودی است؛
شاعر در درون خود نیز آواره است، میان گذشته و حال، میان سنت و مدرنیته،
میان زنانگی و جهانی که او را به چالش میکشد. برگها در این مجموعه،
شعرهایند که از شاخههای این درخت جدا میشوند و به دست باد روزگار به
مخاطبان میرسند. هر برگ، ردِ پایی است که شاعر از خود به جا میگذارد،
نشانهای از حضورش در جهانی که او را هم پذیرفته و هم پس زده. فلسفهی این
نام در تناقض نهفتهاش شکوفا میشود: درختی که راه میرود، ریشهای که حرکت
میکند، و زنی که با شعرهایش هم استوار میماند و هم سفر میکند.
«ردِ پای درخت» برای من آینهای از زندگی لیلی غزل بود؛ شاعری که ریشههایش
در خاک وطن و فرهنگش جا مانده، اما پاهایش او را به سوی جهانی تازه
بردهاند، جهانی که در آن شعر، تنها پناه و تنها راه بیان اوست. این نام،
دعوتی است به تأمل: آیا ما نیز چون درختانی آواره نیستیم؟ آیا ردِ پاهای ما
بر زمین، نشانهی ریشههایی نیست که زمانی ما را نگه داشته بودند؟ این
پرسشها، که در شعرهای لیلی غزل با زبانی ساده اما عمیق مطرح میشوند، مرا
به خلق طرحی هدایت کردند که خواننده را به سفری درونی و بیرونی ببرد، سفری
که ردِ پای درخت آن را هدایت میکند.
با این تفسیر در ذهن، دست به طراحی زدم. هدفم این بود که طرح پشت جلد،
نهتنها یک پوشش بصری برای مجموعه شعر باشد، بلکه خود بهمثابه یک شعر
تصویری عمل کند که با زبان رنگ، فرم و نماد، داستان شاعر و مضامین شعریاش
را روایت کند.
برای جلد، از تصویر اصلی لیلی غزل استفاده کردم و یک پرترهی دوگانه و
چندپاره خلق کردم. چهرهی شاعر را بهصورت عمودی تقسیم کردم و هر بخش را با
رنگ و بافتی متفاوت ارائه دادم. این تقسیمبندی، نمادی از دوگانگی هویت
شاعر است: زنی که میان گذشته و حال، ریشه و آوارگی، و سنت و مدرنیته در
نوسان است. رنگهای سرد و گرم در دو نیمهی چهره، تضاد درونی و بیرونی شاعر
را نشان میدهند؛ گویی یک بخش از او هنوز در سایهی گذشته و ریشههایش نفس
میکشد و بخش دیگر در گرمای زندگی امروزی و تجربههای جدیدش غوطهور است.
درخت بدون برگ، که در مرکز جلد قرار دارد و ریشههایش به سمت پایین کشیده
شده، نماد اصلی کتاب است. این درخت، با شاخههای عریان و ریشههای بریده،
به وضوح به مفهوم «آوارگی» اشاره دارد. اما حضور یک برگ سبز کوچک روی شاخه،
نشانهای از امید و زندگی است؛ گویی حتی در اوج جدایی از ریشه، شاعر هنوز
توان رویش و خلق شعر (برگهایش) را دارد. پرندهی کوچکی که روی شاخه نشسته،
برای من نماد روح شاعر بود که در میان این آوارگی، همچنان به پرواز و آزادی
میاندیشد.
عناصر گرافیکی مانند دایرههای نارنجی و الگوهای نقطهای در اطراف تصویر،
حس حرکت و پویایی را القا میکنند. این دایرهها و نقاط، برای من نمادی از
ردِ پاهای درخت بودند که در مسیر آوارگیاش پراکنده شدهاند. رنگ نارنجی،
که در بخشهایی از جلد به کار بردم، گرما و زندگی را به تصویر میکشد و با
رنگهای سرد پسزمینه تضاد ایجاد میکند، گویی شاعر در میان سردی غربت،
هنوز گرمای عشق و امید را در دلش زنده نگه داشته است.
عنوان کتاب، «ردِ پای درخت»، را بهصورت عمودی و با فونتی ساده اما
تأثیرگذار در کنار تصویر قرار دادم و با رنگهای متضاد (آبی و نارنجی)
نوشتم. این انتخاب رنگ و چیدمان، توجه را به پارادوکسیکال بودن نام جلب
میکند: درختی که ردِ پا میگذارد، مفهومی غیرممکن اما شاعرانه که ذهن را
به تأمل وا میدارد.
پشت جلد را با رویکردی مینیمالتر اما همچنان پرمعنا طراحی کردم. تصویر
کوچکتر لیلی غزل را در گوشهی بالا قرار دادم، با نگاهی آرام و لبخندی
ملایم که حس صمیمیت و زنانگی را منتقل میکند. این تصویر، برخلاف جلد،
چهرهای کامل و یکپارچه از شاعر نشان میدهد، گویی در پشت جلد، شاعر به
هویتی متعادلتر و آرامتر رسیده است. این انتخاب، برای من اشارهای به
پایان سفر درونی شاعر در این مجموعه بود؛ سفری که با آوارگی آغاز شده اما
به پذیرش و آرامش ختم میشود.
در کنار تصویر، یک الگوی دایرهای با طرحهای اسلیمی و سنتی قرار دادم که
ریشههای فرهنگی شاعر را بازتاب میدهد. این الگو، با رنگهای ملایم و
هماهنگ، حس تعلق به سنت و فرهنگ پارسی را القا میکند، اما در عین حال، با
قرار گرفتن در کنار تصویر مدرن شاعر، تلفیقی از سنت و مدرنیته را نشان
میدهد ـ همان ویژگیای که در سبک شعری لیلی غزل نیز برجسته است.
متن پشت جلد را با فونتی دستنویس و ظریف نوشتم تا حس شخصی و صمیمی بودن را
به مخاطب منتقل کند، گویی شاعر مستقیماً با خواننده سخن میگوید. رنگ قرمز
را برای امضای شاعر و قلب کوچک کنار آن انتخاب کردم، نشانهای از عشق و
احساس عمیقی که در شعرهای این مجموعه جریان دارد.
در این طراحی، از نمادها و رنگها به شکلی هوشمندانه استفاده کردم. درخت،
پرنده، و ریشهها، همگی به مضامین اصلی کتاب ـ آوارگی، مقاومت، و امید ـ
اشاره دارند. رنگهای سرد (آبی و خاکستری) در جلد، حس غربت و تنهایی را
منتقل میکنند، در حالی که رنگهای گرم (نارنجی و قهوهای) گرما، زندگی و
امید را القا میکنند. این تضاد رنگی، بازتابی از تضادهای درونی شاعر و
مضامین شعری اوست. الگوهای نقطهای و دایرهای که در هر دو بخش جلد و پشت
جلد تکرار شدهاند، برای من نمادی از پراکندگی و سفر بودند ـ سفری که شاعر
در آن ردِ پاهایش را به جا میگذارد. این الگوها همچنین حس ریتم و موسیقی
را به طرح اضافه میکنند، که با ماهیت شعری کتاب همخوانی دارد.
بهعنوان طراح این اثر، میگویم که طرح پشت جلد «ردِ پای درخت» برای من بیش
از یک طراحی گرافیکی بود؛ یک شعر تصویری بود که با زبان بصری، داستان شاعر
و مضامین شعریاش را روایت میکند. این طراحی، با ترکیب عناصر سنتی و مدرن،
نمادهای معنادار، و رنگهای متضاد، نهتنها هویت شاعر و کتابش را به تصویر
میکشد، بلکه مخاطب را به تأمل در مضامین عمیقتر آوارگی، زنانگی، و مقاومت
دعوت میکند. این طرح، پیش از باز کردن کتاب، خواننده را به دنیای لیلی غزل
میبرد و او را برای سفری شاعرانه آماده میکند. برای من، این پروژه فرصتی
بود تا نشان دهم چگونه هنر گرافیک میتواند مکمل و بازتابدهندهی هنر شعر
باشد، و امیدوارم که این طرح، همانگونه که شعرهای لیلی غزل با مخاطب سخن
میگویند، با نگاه او نیز گفتوگو کند.
«دو - سه مورد در این نوشته، از نوشتهی خود شاعر وام گرفته شده است. »
|