منم آنکه تاریخ، از من سرود
ز طوفان و آتش، نترسید و بود
ز خاک و ز خونم، نشان مانده است
صدایم، درون زمان خوانده است
به هر خطه، نامم طنینافکن است
ولایتپذیرِ دل روشن است
به دور از هیاهوی طاغوتیان
ولی سختکوش و علمپروران
به جای سلاح و به جای نبرد
قلم دارم و فکر آزادِ مرد
کتاب است و اندیشه، رزمافزارم
که با نور دانش، بُریدم تارم
نه از تاجداران، نه از تخت و زور
بل از مردمی ساده اما صبور
پر از آرمانم، پر از انقلاب
نه آرام گیرم، نه گردم خراب
به پیشم، دروغ و ستم نیست چیز
که بر قامتِ راست، نگیرد تمیز
منم آنکه هر مرز را فتح کرد
به نام شرافت، به شمشیرِ درد
⸻
سودابه کامروا #
|