کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             ضیا دستور

    

 
تولید، گزینش، نهادینه شدن فراورده های فرهنگی

 

 


یادداشت نخست، ویژهٔ بزرگداشت جشنهای بهاری


در این روز ها جشنوارهٔ هولی، برگرفته از آیین کهن هندو، برگزار است. در کشور بزرگ هند یا بهارت، و در همه جاهای این گیتی که هندوان بود و باش دارند و از سوی همه آنانی که که هولی را جشنوارهٔ بهار و عشق میدانند، با شکوهمندی بیکران برپا میشود. هولی مانند همه مناسک بزرگ دیگر در آیین و باور های دینی ریشه دارد و مملو از کهنترین اسطوره و افسانه هاست. آن چه امروزه بیرون از گسترهٔ باورمندان دینی از جشنواره های باستانی مانند هولی با پذیرش ملیونها انسان مورد ستایش قرار میگیرد، جنبه های فرهنگی و همه شمول انسانی این جشنواره هاست. اندیشهٔ هولی به مثابهٔ جشن بهار و رویش طبیعت که با عشق میان انسانها هم پیوند یافته است، امروزه، در زمانی که مسائل اقلیمی یک تهدید بزرگ برای بشریت شمرده میشود، بیشتر از هر زمان دیگری با سرنوشت همه انسانها ، طبیعت و سلامت زمین پیوند دارد. آگاهی انسانهای امروزی از این واقعیت که زمین با میزان استفادهٔ بی حد و مرز و خرابکارانه از منابع آن به همه گان هشدار های جدی میدهد، ما را وامیدارد که در زمینهٔ سرنوشت انسان و زمین جدی فکر کنیم. برخورد ما به این مسألهٔ حیاتی از آگاهی علمی و سنجشها و روشن شدن واقعیت های زنده گی مانند گرمایش زمین، خشکسالی، توفانها، سیلابهای ویرانگر و دیگر فاجعه های اقلیمی سرچشمه میگیرد، اما اگر رابطهٔ ما با طبیعت و زمین مملو از عشق، بزرگداشت و فداکاری نباشد، اخلاق والای رهایی بخشی زمین و طبیعت از فاجعه ها در شیوهٔ زنده گی مصرفی جهان امروز که با حرص سیری ناپذیر همه منابع طبیعی تجدید ناپذیر را برمیدارد و از آنها سود مالی و اقتصادی و سیاسی میسازد، پیروز نخواهد شد. برای پیروزی اخلاق و حس مسؤولیت نگهبانی از طبیعت و زمین به اصل آن عشق نیازمندیم که جشنواره های بهاری از آن پاسداری میکنند. آن عشق امروزه عرفان ماست، رستگاری ماست و نمودار فداکاری ما برای انسان، طبیعت و زمین باید باشد.


چند روز بعد به بزرگداشت از آیین نوروزی هم خواهند پرداخت. بیشتر از آن چه در زمینهٔ هولی نوشتم، در بارهٔ نوروز نمیتوان گفت. اصل گپ و مایهٔ سخن همانست. میتوان به جای رنگ و شیرینی های نیایشی از هفت میوه و هفت سین سخن گفت و افسانه های زیادی را با آن پیوند داد، اما فلسفه و اندیشهٔ بنیادین و قابل فهم آن برای امروز ما همان پاسداری از انسان، طبیعت و زمین است، و عشق عرفانی بزرگ به آنها که نیازمند وفاداری و فداکاری است. در زمینهٔ شرایط برگزاریِ جشنواره های نوروزی برای افغانستان ما گپ ها زیاد اند. خوانش های تندروانه و فاجعه بار اسلامی از سُنّتها و آداب غیر عربی که دشمنی و بیگانه گی با آداب فرهنگی ما را دامن زده اند، فقر اقتصادی کشنده، استبداد خشن حکومت دینی طالبی و امارتی و تغییرات اقلیمی فاجعه های جبران ناپذیری پدید آورده اند. شمار سه ملیون انسان بیگناه و بیچاره در افغانستان در سه سال گذشته که به دلیل تغییرات اقلیمی آواره و بی جا شده اند و به هیچ گونه تامینات رهایشی، معیشتی و مدنی دسترسی ندارند، فاجعهٔ بزرگ است و دلیل آن میشود که ما در بزرگداشت از نوروز به جای شادمانیهای سطحی، تقلیدی و مصرفی به انسان بیچارهٔ آن سرزمین، طبیعت و منابع ویران شدهٔ انسانی و طبیعی آن بیندیشیم. عشق و عرفان اصلی نوروزی در روزگار ما و برای سرزمین ما در شرایط پدید شده در آن جا معنا و تعبیر و تفسیر دگرگونه مییابد.
چند هفته پس از نوروز جشنوارهٔ ویساک را گرامی خواهیم داشت که بر علاوهٔ معنای بزرگ آیینی اش برای پیروان آیین سیکھ، معنای والای بزرگداشت و عشق به انسان، طبیعت و زمین را هم در اصل خویش دارد. سال نو چینی هم جز این نیست. در هر فرهنگی، جشنواره ها تاریخ و محتوای اطوره یی و افسانه یی خود را دارند. آن چه در همین جشنواره های آیین هندو، سیکھ، آریانا و ایرانی و کوردی روان مشترک را میسازد، همین موضوع انسان، طبیعت و زمین است. همین امر است که آگاهی، عشق، عرفان و فداکاری امروزین ما را میطلبد. همبسته گی والای انسانی ما در پاسداری از نگهداشت و سلامتی انسانها، طبیعت و منابع حیاتی برای زنده گی مضمون عشق بزرگ ما برای یکدیگر است که در هولی، ویساک و نوروز و دهها جشنوارهٔ دیگر بازتاب مییابد. با این نگرش، این جشنواره ها را گرامی میداریم.

يادداشت در بزگداشت از سالروز تولد استاد واصف باختری

 


روز پانزدهم مارچ، در گاهنامهٔ فرهنگی کشور به بزرگداشت از سالروز تولد یکی از شناخته شده ترین چهره های فرهنگ امروزی کشور، استاد واصف باختری میپردازیم. در بارهٔ زنده گی، شخصیت فرهنگی و جایگاه واصف باختری در متن فرهنگیِ دورانی که او به تولید فرهنگ میپرداخت، که نیکبختانه تا سالیان درگیر بودش با بیماری و چشم پوشیدنش از این جهان ادامه داشت، سخنهای فراوان گفته است و از استاد به مناسبتهای گونه گون تبجیل صورت گرفته است. سالیان چند از کار فرهنگی من در انجمن نویسنده گان افغانستان در کنار و در سایهٔ آن بزرگوار گذشت. واصف باختری برای دوستان و شاگردانش، و هم فرهنگیان و آدمهای سیاسیِ که به دلیل های متفاوت در برابر استاد حرفی و سخنی داشتند، همه با این واقعیت موافق بودند که دیدگاه استاد باختری به مثابهٔ ریفرنس یا مرجعِ خیلی با اعتبار شناخته شده است. یاداشت های گستردهٔ حاضر در ذهن شگفتی انگیز او و گستره شناختش از تاریخ، فرهنگ، فلسفه و سیاست به همه گان این امکان را میداد تا در بحث های وزین به رأی و دیدگاه واصف باختری بپیوندند و توافق جمعی نخبه گان در کمترین زمان ممکن تحقق یابد. در پژوهشهای ادبی و فرهنگی حتا جاهایی که با تاریخ و اسناد و یافته های باستانشناختی سر و کار داریم، همیشه موارد کلیدی وجود دارند که برای پذیرش یا رد آنها نیازمند تحلیل منطقی و یا اتخاذ سویهٔ متعادل خواهیم بود. استاد باختری در گفتن رأی و دیدگاهش در مواردی که باور به قطعیت دیدگاهش برایش روشن بود، از دادن رأی قطعی با حفظ نسبیت علمی هراسی نداشت، اما دوستان جوان را همیشه از گرفتن موضع های رادیکال در رأی به پرهیز وامیداشت و از آنان میخواست تا نسبی بودن رأی و شناخت را رعایت کنند و به جای تحکم در دیدگاه به گسترهٔ دلایل در زمینهٔ مورد بحث توجه داشته باشند. از همین رو، هیچ دوست یا مخاطبی را برای پذیرش رأی و اندیشهٔ خودش تشویق نمیکرد، اما ریفرنس میداد و خواستار مطالعهٔ بینشهایی میشد که خود آنها را خوانده بود و معتبر میدانست. از این نگاه، استاد باختری معلمی کلاسیک نبود که بکوشد دانشش را بر لوح ذهن شاگردان حک کند. او معلمی معاصر و آگاه بود که چگونه گی اندیشیدن را به شاگردان می آموخت.


به همان اندازهٔ بزرگ که نام واصف باختری با شعر یکی بود، به همان اندازهٔ بزرگ که آن بزرگوار در بارهٔ شعر میدانست و شعر دوست داشت، به همان اندازه در زمینه شعر خودش سخن نمیگفت. استاد واصف باختری به گونهٔ باورنکردنی به نهادینه شدن پدیده ها و فراورده های ادبی و هنری باورمند بود. این نهادینه شدن فرهنگ است که به معنای زنده گی و حیات پدیده ها در درازنای زمان است. استاد باختری به سرگذشت ادبیات کلاسیک فارسی و ادبیات کلاسیک جهان مینگریست و میدانست که چگونه گی زنده گی پدیده های فرهنگی در درازمدت را نمیتوان خرید یا تضمین کرد. این نهادینه شدن و زنده ماندن در درازمدت وابسته به کیفیتها، فاکتور ها و رخداد هاییست که بخشی از آنها در گروِ اتفاقات اند و بخشِ دیگر را موقعیت های نسبتاً ثابت در گذشتِ روزگار متحقق میکنند: " تو ای شهر نازِ اساطیرْ در آن شب که بر بامِ هر واژهٔ سرخْ سپهدار معراجْ درفشی برافراشتْ نمیرفت اگر کاروانت به تاراجْ از آن ناکجا تا کجا میرسیدی؟ " [ سفالینه یی چند بر پیشخوانِ بلورین فردا، به کوشش ناصر هوتکی، غزلواره، برگ 167]


با چند رخداد شعری، نیما، شاملو، فروغ و واصف باختری، فضای شعر فارسی دگرگون شد. این چرخش و این گسست در شعر جهانبینی و افق اجتماعی ما را متحول کرد. نگاه به ادبیات، شعر و زبان چنان شد که خواننده گان شعر این بزرگواران دیگر با خواندن گلستان و بوستان و حافظ راهی به فهمیدن و کاربرد زبان نو. و شعر نو نداشتند. از نگاه به گسست این شعر و این زبان از سُنّت چنین معلوم میشود که تحول فکری گسترده در میان نسل نو در فرهنگ معاصر با کاربرد زبان نو آغاز شده است. نقش این زبان در شیوهٔ دید به پیرامون و درک آن بدون آن زبان ممکن نبوده است. در اصل هم زبان مایهٔ شناخت، اندیشه و کُنش است. با استاد واصف باختری بود که شعر فارسی نیمایی در افغانستان از لحاظِ زبان، بیان و کُنش به جایگاه تاریخی اش میرسد. مهمترین جنبهٔ شعری او کاربرد اسطوره هاست. واصف باختری اسطوره های شناخته شده را با روزگار خودش، با ویژه گیهای زمان و زبان خودش آمیخت و اسطوره و افسانه ها را وارد زبان و زمان خودش کرد. واصف باختری نه تنها اسطوره ها را بازسازی کرد و اسطوره های نو آفرید بلکه مفهوم و واژهٔ اسطوره هم را هم در شعر جا داد و آن را با زنده گی و روزگار خودش در آمیخت و در افق اجتماعی جا داد و قُدسیت و رازناکی اسطوره ها را زدود و آنها را به ابزار بیان شعر و زیبایی شناسانه زمینی مبدل کرد: " چنین گفتند در افسانه هایِ باستان، افسانه آرایانْ که بابل، این ابر شهر- این سپیدار کهن در جنگل تاریخ- چو شد بر سرزمینهای دگر چیره گل آزرم بر شاخِ روان پژمرد سالارانِ بابل را و هر یک خویشتن را ایزدی پنداشت ... شبستان گسستن را اگر از چلچراغ باز پیوستن فروغی بود زخونِ خویشتن- این شبنمِ برگِ گلِ هستی- نگین سرخ بنشانیم بر انگشترِ تاریخ

 


باز گشایی این اسطوره های شعر واصف باختری و تأویل و تفسیر آنها شاید از مهمترین و جذاب ترین کار های بازخوانی هرمِنیوتیک شعر او باشد.
هر بار، در آستانهٔ سالروز تولد آن بزرگوار به شکوهمندیِ زبان او میاندیشم. زبان شعر و نثر واصف باختری از والاترین فُرمهای کاربرد زبان در جنبهٔ زیباشناختی آنست، شگفتی انگیز است، همیشه پرسشی می آفریند: چی گونه ممکن است زبان را با چنین استواری و زیبایی و روشنی به کار بست؟

تولید، گزینش نهادینه شدن (فرایند کُلی پیوند)


یکی از مهمترین پرسشهایی که در ماندگاری پدیده های فرهنگی در افق اجتماعی با آن برمیخوریم اینست که چی چیزی این ماندگاری را تضمین میکند. این پرسش از این نگاه اهمیت دارد که تغییر افق اجتماعی موجود و تعریف آرمانها برای آینده وابسته به بازتولید ارزشهاست. ارزشها در جامعه شناسی و در پراتیک تاریخی- اجتماعی مهم اند به این دلیل که ارزشها اصول سازمان دهندهٔ نظم اجتماعی را تعریف میکنند. ارزشها تعریف میکنند که آیا نظام سیاسی دینی باشد یا سکولار، آیا روابط زن و مرد براساس برابری باید باشد یا بر پایهٔ مردسالاری. کار در زمینهٔ ترویجِ ارزشهای برابری جنسیتی یکی از شرایط تغییر در این روابط است. ارزشها تعریف میکنند که نوع دولت سلطنتی، جمهوری، مذهبی یا سکولار یاشد. در تاریخ، تغییرات اجتماعی در پی تغییر ارزشها رُخ داده است. نهادینه شدن ارزشها تابع توازن یا نسبت نیرو های اجتماعیِ است که برای تغییر یا حفظ شرایط موجود در تقابل با همدیگر قرار دارند. مهم است که بدانیم ارزشها چی گونه تغییر میکنند. ارزشها به عنوان موضوعات یا مسائل مهم تاریخی مطرح میشوند؛ ارزشهای موجود معمولاً‌ امری بدیهی و مسلّم پنداشته میشوند. تغییر ارزشها وقتی رخ میدهد که تبدیل به " موضوع" گفتمان، دیسکورس یا بحث همه گانی شود و مورد جدل قرار گیرد. چنین تغییری میتواند پیامد حوادث بزرگ تاریخی، نفوذ اندیشه ها از دیگر جوامع، یافته های جدید و اختراعات تکنولوژیک باشد. شمار " موضوعات" مورد بحث در هر لحظهٔ تاریخی انگشت شمار اند به این علت که یک جامعه در یک بُرههٔ تاریخی، برای پرداختن به موضوعات زمان و انرژی محدود دارد. انرژی احساسی مردم در تمایل و گرایش به سوی موضوعات محدود است. مهمترین " موضوعات تاریخی" چنین میشود خلاصه کرد:


منزلت فرد در جامعه که آیا تابع خانواده، قوم و مذهب باشد؛
رابطه میان مذهب با سیاست یا سُنّت با دگرگونی
نوع حکومت، که آیا سلطنتی، جمهوری یا اقتدارگرا باشد؛
اساس هویت افراد مذهب، قومیت یا قلمرو باشد؛
وضعیت اجتماعی زنان چی گونه باشد؛
چی عاملی سبب رشد اقتصادی کشور میشود؛
خارجی کیست و ویژه گیهای او کدامها اند.


زنده گی و تداوم بازتولید پدیده های فرهنگی هم تابع این شرایط اند. در دوگانه های زبان، تقابل مفاهیم " حجاب" و " بی حجابی" ، "دین" و " کفر" صورت میگیرد و هر یک از این مفاهیم وارد بحث و جدل میشود که در پیوند با افق اجتماعی و گزینش موضوع قرار میگیرد. [ ادامهء بحث در آینده خواهد آمد.]


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۴۷۶         سال بیست‌‌یکم       حوت - حمل    ۱۴۰۳/۱۴۰۴     هجری  خورشیدی        مارچ    ۲۰۲۵