هشت مارچ بشارت
خواهد داد
با پیامهای تبریکی (روز زن )
دریغا!
این پیام ها
سیلی محکم، اشک تمساح
به صورت زنان میهن است
زیرا
در کجای جفرافیای جهان
در تمدن ظهور هوش مصنوعی،
زندهگی در مریخ
زنجیرهای پوسیده مرد سالاری
انجوایی زن سیتزی را
در بندها و بندهگی
زنان را در زندان تاریک بنام خانه
افگندند
این بندها -هر روز از تعلقِ
جنسیتت، زنانه گی ات را
و کرامتت را، و کیستی و چیستی ات
را تاراج میکند
و این تاراج های شوم را
هی دارند ادامه میدهند
خندههای شاد !
لباس سیاه وچادر سفید مکتب
زنگ تفریح !
و کار خانگی های صنف دوازدهم ات را به یاد داری؟
ما که …..
از کابل تا مزار، فاریاب
پامیر، بدخشان بامیان
کنر و قندهار
پروان و پنچشیر
همه ما رویای داکتر شدن
وکیل شدن، معلم شدن
و خلبان شدن را به سر میپرواندیم
بیبین با ما چی کردند ؟
چرا !
حضور و صدای گوش نواز ما را
عورت گفتند!
و به سلسهی موی ما ، صدای گامهای ما
و خوشبوی تن ما را تکفیر کردند
و تسلسلی احکامی نهی المنکر ایشان
فقط و فقط
خنجرِ زهر مار به جنس نجیب و
شعور و اندیشه ی بلند ما است
شبنم خواهرم !
تنها به جرم باز شدن
درب دانشگاه و مکتب
از سه سال و چند ماه
زندانی امارت جهل و سپاه سیه دلان است
فرنگیس ، یلدا ، رودابه ، فرخناز
همسایه ی افسرده گی سرنوشت شدند
و هر شب طناب دار شان را
در روی سنگ ها ترسیم میکنند
و از قهقرای این سالیان
تحجر ، سنگدلی
زن ستیزی سنگ ها
همه جنگل شدند
و تهمینه محصل طب !
تمام نوت ها و اسکیلت ها
را به آتش
و رگ های دستانش را
به رویایی داکتر نشدنش
بُرید و جوان مرگ شد،
ما تمام این روایت ها را
زیر مجموعه ی هر حکایت ننگین
یکایک درج تاریخ میکنیم
تاریخی که شجاعت ، ایستادگی مان را
به نسلی های بعدی خواهند خواند
روادید های
از پیکر نیمه سوخته
فرخنده شهید بدست
لشکر نادان
تا سنگسار رخشانه ها
در مقابل نظاره نرسالاران
و صداهای هزاران دختران
تحسین برانگیز و شجاع متعرض
در جاده پر از ریش ، خشم و بشکه ها زرد در کمین
و شلاق بدست
با ندای الله واکبر @
اما
درفش کاوهگی ما بدست
و قیامِ قلب ها یکیست
#زن#دانشگاه#کار#آزادی
سودابه کامروا
|