کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             عبدالله سپنتگر

    

 
در آستانه روز جهانی زن
باورهای مردود

 

 

ما در جهان پُر از اندیشه ها ، فهم وکنش های متناقض و متضاد سروکار داریم . برخی از این براداشتها ریشه در واقعیت های بیرونی دارند و برخی هم من دراوردی ، ذهنی و مجازی اند . دروغ لج کرده و نهادینه شدهِ پذیرش نژاد ، تبار ، دین و جنس برتر حق زندگی از ملیونها انسان را در این کرهِ خاکی سلب کرد . من به غمنامه تاریخی تفکر بشری کاری ندارم ، در سرزمینی که من به دنیا آمده و قدکشیده ام در کنار نجیب پنداری نژاد آرین ، پیشینه پرستی زبانی ، تباری و دینی یک مشکل اساسی دیگر نیز بنام زن وجود دارد . زن در حافظه تاریخی و فرهنگ معنوی ما موجودیست در تمامیت خود ناقص و در هستی خود متضاد . هرگاه کسی به شما گفته که نخبگان مردانه سرزمین ما بخصوص در جغرافیای امروزی آن اندیشمند ، فلسفه دان ، دانش پرور ، مخترع و مکتشف بوده اند ، بدون تردید دروغ گفته و بزرگنمایی کرده ولی هرگاه جمع بست عددی شاعران شاخص مدنیت باشد ما پیشرفته ترین آدم‌های روی زمین هستیم . هنر ما جسارت سخن سرراست و واضح را برنمی تابد . اینجا باید چنان بارمز و راز سخن گفت که ( هرکسی از ظن خود ) یارت شود و ( اسرارت ) را از درونت جُستن نتواند . زیستن زیر پاشنه استبداد ابدی عامل مادری زبان جادویی ماست . ما از طریق همین سخنوران بی بدیل و اندیشه های مکتوب شده شان به مفاهیمی مانند یار و اغیار ، دوست و دشمن ، عشق و نفرت ، جنگ وصلح ، فضیلت و رذالت ، خدا و شیطان ، نیک و بد و صدها مقولهِ متناقض و متضاد آشنا میشویم و همین شناخت با واسطه ، جغرافیای ذهن مارا مرزبندی میکند . همین پیشوایان بی عیب و نقصِ منش و کنش زندگی ما ، بجای ما اندیشیده اند ونشان داده اند که راه رستگاری و طریق ضلالت کدام است و شیطان رجیم را در جهنمی شدن ما چه رسالتیست . خداشناسی به زبان مادری را جد و اجداد ما از میراث گرانبهای همین بزرگان آموختند . این امر که هستی شناسی این پیام آوران بی حجت در بیشترین موارد با خرد تجربی و اثباتی مطابقت ندارد ، امریست غیر قابل تردید ، جریان شناخت و بازشناسی تابع نسبیت معین است نه مطلق گرایی .
آنچه زمینه تنبلی ، کهولت و ناباروری میراث فرهنگی ما را تشکیل میدهد موجودیت تفکر متناقض ( پارادوکس ) در پیش زمینه تمامی نتیجه گیری هاست . اینجا داوری در مورد نیک و بد ، یار و اغیار ، درست و نادرست ، محبت و غضب … چنان درهم آمیخته است که نتیجه پایانی را مشکل و ناممکن میسازد . اوج ناتوانی زمانی برجسته میگردد که شما از یک اسطوره فرهنگ وادب تان در یک مسأله مشخص چندین حکم داشته باشید . یکی از جلوه های نهادینه شده تفکر پارادوکس که ذهنیت روستایی و شهری مردمان سرزمین مارا بهم گره میزند ، برداشت از چیستی و کیستی زن است . به دیوانهای شعری تمام مشعلداران دیروز فرهنگ نگاه کنید که در مورد زن و خواهر و مادر خود چگونه می اندیشیدند . اگر من زن بودم دیوان این شاعر را هرگز باز نمی کردم که گفته است :


زنان را ستایی ، سگان را ستای
که یک سگ، به از صد زن پارسای
و به قبر این شاعر هم تف میکردم که گفته بود :
زن چو بیرون رود بزن سختش خود نمایی كند بِكَن رختش
ور كند سركشی هلاكش كن آب رخ می‌برد به خاكش كن
زن چو خامی كند بجوشانش رخ نپوشد كفن بپوشانش


پنج شاعر بنام پیش از قرن نوزدهم را انتخاب کنید و استخاره شان در مورد زن مطالعه فرمایید تا معلوم شود ریشه نادرست فهمی امروز ما به کجا برمیگردد . این برداشت معیوب کمتر ریشه اعتقادی دارد . در قرآن ۱۹۶ بار نام و حکم در مورد زن وجود دارد ، ولی یکبار هم سگ را بر زن ترجیح نداده و تولد دختر را بداختر ندانسته . آنچه در روایت دینی مورد منازعه است مسایل مربوط به حقوق ووجایب زنهاست ، نه اصل هستی آن بمثابه انسان . احکام چند همسری ، مسئولیت نان آوری ، قیمومیت ، خضانت ، داوری ، حجاب و آموزش نه تنها از جانب فیمینیستهای دین باور به چالش کشیده میشود ، بلکه حقوقدانان و شریعتمداران مسلمان هم در زمینه نظر واحد ندارند . همین تفاوت تأویل وسیله شده است تا در قبله مسلمانان زنان از حق آموزش عالی و کار برخوردار باشند ولی در کابل یادگیری هم جرم پنداشته شود . در همین فرهنگ زن ، مادر ، خواهر ، همسر ، معشوقه ، یار ، بهترین خلقت خدا ، زیباترین موجود روی زمین و ملکه دلهاست . بهشت را زیرپای مادران میدانند و حکم میکنند که زن با یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را حرکت میدهد . در اوج همین ادبیات برای هر مردی یک لیلی و یا شیرین وجود دارد که جز خوبی و پاکیزگی هیچ عیبی در آن نمی بیند . عصمت مریم باکره و عشق زلیخا تقدیس میشوند و یاری با دختر کافر جرم نیست . اینها روی اول و درخشنده سکه اند . روی دوم آن که چلند روز مره دارد مملو از نفرت ، بدبینی ، حقیر پنداری و ناباوری نسبت به آدمیت زن است .


زن و اژدها هردو در خاک به
جهان پاک از این هردو ناپاک به


موجود ناپاک ، ناقص العقل ، فریبکار ، مکار ، فاقد صلاحیت داوری ، ناموس ، نفقه خوار ، تابع ، مستور ، عیال و دها صفت مذموم دیگر چرا همیشه در پیوند با تعریف هویت زن برجسته میشود ؟ . در تمامی مصایب جماعتهای انسانی فقط و فقط مردها عامل وفاعل اند . نه تنها پیشوایان عقیدتی بلکه چنگیز ، ، نرون ، آتیلا و سکندر مرد بودند ، به کارنامه ناپلیون ، هیتلر و دها مستبد دیگر نگاه کنیم تا معلوم شود که کدام جنس ناپاک ، فریبکار و ستمگر بوده و کدام برده و بنده چشم و گوش بسته .


از اساسگذاری نخستین مرکز آموزشی دختران ( مکتب عصمت ) در کابل بیشتر از یک قرن میگذرد و اولین جنبش‌های فیمنستی کشور بالاتر از شصت سال عمر دارند . حکومت‌هایی که حقوق اولی و انسانی زنان را بطور نسبی یا کُلی به رسمیت می شناختند مورد حمایت سنت گرایان قرار نگرفتند ولی به برکت کار همین نظامهای سیاسی ، ما امروز هزاران زن با آموزش عالی و متوسط داریم . اگر فرار های مداوم اجباری از کشور واقع نمی شد ، مدیریت زنان در تمام ابعاد زندگی اجتماعی مسلم بود . سخنور امروزی از میراث شوم انحطاط و انقیاد جدا شده است و زنان در این جدایی نقش تهدابی را ایفا کرده اند . مبارزه فمنیستی زنان سرزمین ما دوران کودکی خود را پُشت سر گذاشته و امروز با کاربرد آگاهانه دانش و بینش علمی شجاعانه و بی هراس به پیش می رود . شکست کامل استبداد جنسیتی به پیکار خرد ورزانه زنان و مردان ( حلقه ضعیف مدافعان عدالت انسانی ) وابسته است . آنچه در سرزمین مادری ما میگذرد ، تحمیل خشونت وحشیانه بر بنیاد سنت ، عنعنه و برداشت از روایت‌های اعتقادی علیه زنان است . افغانستان به زندان بزرگ زنان اسیر و نگهبانان فرمانبر مبدل شده است . وقاحت این اسیر سازی به جایی رسیده که مقامات بلند پایه امارت هم از آن اظهار بیزاری میکنند . دقیق ترین تعریف وضعیت کنونی آپارتاید جنسیتی است ، هیچ دین و آیینی جهالت طالبانی را در زمینه پوشش نمی دهد و هیچ عقل سالمی با جرم پنداری هویت بیولوژیک انسانی کنار نمی آید .


ایستادن در کنار زنان پیکارجوی کشور تابع لطف رحیمانه ما نیست ، بلکه برای نجات مرد افغانستانی باید در کنار جنبش فمنیستی آگاهانه کشور قرار داشت . وقتی نیمی از باشندگان یک سرزمین اسیر باشند ، نیمه دوم هرگز روی آزادی را نخواهند دید . پارادوکس های ذهنی خود را با نفی اسارت و بنفع آزادی تغییر دهیم .

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۵         سال بیست‌‌یکم       حوت - حمل     ۱۴۰۴ هجری  خورشیدی        مارچ    ۲۰۲۵