این شاعر طنز پرداز در سال 1240 خورشیدی، در محلۀ نیک، قریۀ توتک کرخ هرات
تولد یافت. تعلیمات ابتدایی را نزد پدر و کاکایش آموخت. او سالهای زیادی
زندَه گی کرد، سرد و گرم روزگار را فراوان چشید و بالاخره در سن هشتاد و
چهار ساله گی داعی اجل را لبیک گفت و به رحمت حق پیوست. در سرودن اشکال
گوناگون شعر، چون غزل و قصیده و مثنوی توانایی خوبی داشت و در آنها موضوعات
مختلف، به ویژۀ موضوعات اجتماعی وحتا سياسى را با لحن تند طنز آمیز و
انتقاد گرانه بازتاب داد. وقتی اشعار او را میخوانی در آنها شیوۀ بیان عبید
زاکانی، سوزنی سمرقندی، ایرج میرزا و میرم سیاه غزنوی را می یابی (غلام
حیدر کبیری هروی، نشنیدند سخن هرچه به قانون گفتم، پرداخته های سرایشگر
آزاده مولانا محمد اسماعیل "سیاه"، مرکز نشراتی صبا، کابل 1383) .
باری استاد سخن خلیل الله خلیلی، در بارۀ او چنین گفته بود: " حاجی محمد
اسماعیل سیاه در تمام اقسام شعر، قدرت و توانایی فوق العاده داشته در ساحۀ
هزلیات ادبیات مانند این شاعر زبردست، مهد هرات فرزند دیگری را پرورش
ننموده، گویا از شعرایی است که شعر را آلۀ دفاع و حربه های تنقید قرار
داده، با یک شجاعت ادبی به مقابل مامورین ظالم و حکومت های مستبد برخاسته و
هر کدام را با صوت و صدای بلند تهدید می کند. برای اینکه آوازۀشعر خود را
در محافل و احزابی که او میخواست برساند، به ظرافت و هجا پیش آمده و اکثر
مصطلحات عصر را جا داده است".
او در واقع در لباس هزل و شوخی به مردم نا اهل و مستبدان پند می داده و
آنان را از کردار ناستودۀ شان آگاه می ساخته و اعمال ناروای شان را به رخ
آنها می کشیده است. خودش به صراحت اظهار می کند که پند و اندرز وی هزل و
مسخره نیست:
نه هزل و مسخره بوده است، آنچه من گفتم
اگر قبول نمایی بیان من پند است
حاجی محمد اسماعیل سیاه برای ابراز سخنان جدی خویش که آنرا در لباس هزل و
مطایبه و شوخی افاده می کرد، تخلصی خنده دار را پسندید و این کار هم دال بر
هوشمندی اش بود. واژه یی که همۀ میدانند آن چیست و در بسیاری ابیات او آمده
است.
این شاعر در آوردن سخنان آمیخته با طنز گاهی چنان افراط می کند که گیرایی
شعر مخدوش می شود و در کار برد کلمۀ های "تبو" نیز زیاده روی می نماید، به
همین سبب از لحاظ ملاحظه های اخلاقی بعضی ها شاید انگشت انتقاد بر نحوۀبیان
او بگذارند، با آنهم او کوشیده است با یک شیوۀ خاص گپ های خود را بگوید.
حاجی محمد اسماعیل سیاه با این تخلص از رشوه خواران، ظالمان، استفاده جویان
ناروا و همۀ نا به سامانی هایی که مردم را متضرر میساخت، در لباس هزل و
طنز، انتقاد می نمود. اینگونه سخنان وی واقعاً " شهد گلو سوز" است و محمد
اسماعیل سیاه از گفتن آنها ابا نمی ورزید:
هر کس که سخن هاى ترا دید به دل گفت
کاین شهد گلو سوز ندانم شکر کیست؟
در اشعار حاجی اسماعیل سیاه، هنر تصویر سازی برازندَه گی ندارند، تشبیهات و
استعاره های ساده را به کار میبرد تا زمنیه یی باشد برای مضمون به خصوص
شعرش. سایر صنعت های شعری نیز در ساختار نظم او کاربرد یافته است اما تبلور
هنری چندان به شعر نمی بخشد. زبان اشعار او نیز ویژَه گی های خودش را دارد.
گاه گاه از واژه های گفتاری نیز استفاده شده است. استعمال بعضی از ضمیر ها
به صورت جمع، طوری که در زبان محاوره شنیده میشود، در اشعار این شاعر
محسوس است، مثلاً به این نمونه میتوان استناد کرد:
نالش مکن دلا که به ما بد فلک نکرد
وین سقف چوب پوش به مایان چکک نکرد
با وصف آنکه این شعر از مزیت هنری بی بهره است، از جهت رعایت کار برد درست
ساختار های زبانی، از جملۀ جمع آوردن ضمیر جمع متکلم هیچ موردی ندارد، جز
اینکه با جمع ساختن ضمیر جمع متکلم، شاعر خود را از مصیبت بی وزن شدن شعر
نجات بدهد.
استعمال واژه های متداول در گفتار عامه، در اشعار محمد اسمعیل سیاه به وفرت
مشهود است، به چند نمونه آتی رجوع میتوان کرد:
ای بیخبران آب مخواهید ز میر آب
زیرا چو شکر در دهن انداخته او شد
هر جا فکنی پرتوی از نور هدایت
آن قریه و آن کوچه و آن خانه چپو شد
خفته است کسی کوره تقلید گرفته است
بیدار کسی هست که زین کار به خوشد
طوریکه می بینیم، کلمۀ های "اَو" به جای آب، چپو، مثلاً در ترکیب چور و
چپاو و یا چپو و " خو" به جای خواب در آن شعر آمده است. آنچه که از مطالعۀ
اشعار محمد اسمعیل سیاه بر می آید اینست که وی توانسته بدون دغدغه خاطر،
اوضاع و احوال زمان خود را به نظم بیاورد. او برای انجام دادن این کار در
فکر جنبه های هنری و مزایای زیبایی شناختی شعر خود نبوده است وهم گمان
میرود سعی نکرده است برای اشعارش زبان هنری و ترکیبهای بهتر زبانی را جستجو
نماید. بنابر آن از لحاظ کار برد زبان و پهلو های هنری، اشعارش دارای ضعف
هایی هست.
اما از لحاظ بیان کردن پاره یی از مسایل اجتماعی، مخصوصاً استفادۀ او از
هزل گویی و بذله سرایی و طنز، اسلوب خاصی را در جریان ادبی معاصر در پیش
گرفته است که میتوان آنرا به مثابۀ یک دست آورد به حساب آورد.
قابل ذكر است كه دانشمند محترم جناب دكتر عبدالغفور آرزو در باره حاجى
اسماعيل كتابى نوشته اند (بنام سیاه سپید اندرون) جهت معلومات مزيد ميتوان
به آن مراجعه كرد
|