کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             دکتر میر حسین مهدوی 

    

 
شعر و لذت

 

 


 

ما شعر می خوانیم تا از آن لذت ببریم. شعر خواندن با هدف آگاه شدن نیست؛ ما شعر نمی خوانیم تا دانش ما بیشتر شود. برانگیخته شدن عاطفه و تحریک احساس نیز نمی تواند هدف اصلی شعر خواندن باشد. ما شعر می خوانیم و حس و حال ما ممکن است دیگرگون شود و این دیگرگونی حال نیز یکی از پیامد های در هم آمیزی ما و شعر به حساب می آید. البته که شعر ها را می توان به صورت موضوعی و موضعی دسته بندی کرد و گفت که فلان شعر سیاسی است و آن دیگری اخلاقی یا مذهبی اما ما به عنوان خواننده، در خوانش شعرهای مختلف و متفاوت در پی به دست آوردن یک هدف هستیم و آن هم چیزی جز لذت نیست. به دست آوردن لذت و یا کسب تجربه ی لذت بخش را می توان یگانه هدف خواندن شعر به حساب آورد؛ آنگونه که گوش دادن به یک قطعه ی موسیقی نیز جز برای کسب و کشف لذت نیست.
ممکن است گفته شود که ما شعر می خوانیم تا معنای آنرا به دست بیاوریم ( کشف کنیم) و دقیقا در پی کسب لذت نیستیم. کشف معنا نام دیگر کشف یا به دست آوردن لذت است. ما شعری را می خوانیم تا کار ناتمام شاعر را به اتمام برسانیم، تا با تلاش و تقلا معنای متن را به دست بیاوریم. اگر تلاش ما به سرانجامی برسد و معنای شعر بر ما نمایان شود، ما به هدف خود رسیده ایم، هدف لذتی است که از کشف معنا حاصل می شود. البته می توان گفت که معنی همان لذت است و یا بر عکس، لذت همان معناست اما به نظر من ، هدف از خواندن شعر چیزی جز به دست آوردن لذت نیست. در بخش بعدی به بحث در مورد رابطه ی لذت و معنا خواهم پرداخت.

 

تفاوت عمده ی شعر و نا شعر ( نثر) در این است که شعر از جنس آگاهی نیست. شعر هنر چه گفتن نیست، هنر چگونه گفتن است. وقتی شعر حافظ می خوانیم، به دنبال این نیستیم تا بدانیم که حافظ چه گفته است. شاید نتوان دو مفسر و یا حتی دو خواننده ی عادی شعر حافظ را پیدا کرد که درک یکسانی از یک بیت حافظ داشته باشند. ما از چگونه سخن گفتن حافظ حیرت زده می شویم و لذت می بریم.
برای فروید، هنر، از جمله شعر محصول Pleasure Principle یا اصل لذت جویی است. فروید شعر را رویای روزانه می داند که با هدف باز آفرینی جهان خیالی شاعر- خواننده و برای لذت بردن ساخته می شود. برای فروید هنر ما را به درک و تجربه ی لذت می رساند.
ژاک لاکان اما با تایید و توسعه ی اصل لذت جویی فروید در هنر، اصلاح فرانسوی Jouissance یا لذت اضافی را برای کارکرد هنر و شعر استفاده می کند. Jouissance تقریبا معادل Surplus Value مارکس (سود مازاد) است و معنای آن از نظر لاکان به دست آوردن لذت از طریق رنج و دشواری است. به تعبیر دیگر Jouissance لذتی است که با جنس مخالف خود ( رنج) در آمیخته است. ما وقتی شعر می خوانیم، برای فهم شعر ناگزیریم تا به خود زحمت دقت و تامل بدهیم تا بتوانیم رابطه ی کلمات و کلیت شعر را پیدا کنیم و این زحمت ممکن است ما را به لذت بزرگی برساند. ترکیب لذت و رنج در مواجهه ی ما با اثر هنری، به ویژه شعر خوب از نظر لاکان باعث می شود تا خواننده به عنوان یک سوژه ( فاعل شناسا) کلیت خود را از دست بدهد و به شکلی دچار از خود رها شدن گردد. از خویشتن خویش رها شدن که علاوه بر شعر و هنر، در نوشیدن مشروبات الکلی نیز ممکن است اتفاق بیافتد نمایشگر اوج لذت در هنگامه ی در آمیزی ما با شعر است. مستی شاعرانه همان Jouissance لاکانی است که در آن زحمت ایجاد رابطه با شعر و درک آن خواننده را به تجربه ی "لذت اضافی" می رساند.
آخرین نکته ای که به صورت بسیار گذرا می خواهم اشاره کنم رابطه ی لذت خواندن یک شعر با لذت جنسی است. به نظر می رسد که کلمات به مثابه ی تنِ شعر ما را از یک رابطه ی تنانه به یک رابطه ی معنا محورانه منتقل می کند. هرچند در رابطه ی جنسی، در تمام مدت عمل جنسی تن، همچنان تن می ماند و کاملا در دسترس ماست اما تن کسی که با ما هم بستر است به ما کمک می کند تا از یک رابطه ی کاملا تنانه، به تجربه ی لذت فراتنانه برسیم، لذتی که همان Jouissance لاکانی است. در خواندن شعر، تن شعر هم در تمام مدت خوانش آن به مثابه ی تن باقی می ماند و به ما کمک می کند تا از هویت تنانه ی شعر عبور کنیم و به تجربه ی معنا برسیم.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  457     سال بیستم    جــــــــــــــــوزا     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی     اول جون  ۲۰۲۴