کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

              سودابه کامروا

    

 
صداهای ساکت شدگان

 

 



در سکوت شب،
یک میلیون رویا در قفس نهفته است
جوهر امیدهایشان خشک می شود،
در حالی که دنیا صفحه دیگری را برمی‌گرداند

آنها گریه می کنند، "ما می خواهیم یاد بگیریم،
تا قلم را در دست بگیریم و سرنوشت خود را رقم بزنیم»
اما صدای آنها با زنجیر مواجه می شود،
رویاهای آنها با نفرت خاموش شد

منع شده از نور یادگیری،
صدایشان غرق در ناامیدی می شود
پارک، میز، کتاب -حالا ممنوع،
انگار آنجا نبودند

برای درخواست آینده ای روشن،
در سرمای زندان انداخته می شوند،
جایی که نور آزادی از بین می رود
و داستان تجاوز جنسی گرویی بر آنها ناگفته می ماند

بیوه ها در ناامیدی آرام گریه می کنند،
رها شده بدون هیچ راهی، بدون انتخاب
مجبور به فروش دختران خود در تاریکی،
دلشکستگی فقط از ناتوانی

خنده بچه ها در جوانی دزدیده شده است،
مبادله شده با نان، بلعیده از درد
بی گناهی در تالارهای سایه معامله می شود،
با افزایش دوباره ازدواج کودکان

سلب وقار، سلب نام،سلب هویت
فریادهای آنها طنین انداز است، اما هیچ کسی پاسخی نمی دهد
جامعه ای از شرم پشت می کند،
در حالی که دختر دیگری می پرسد: "چرا؟" این همه نابرابری و قصاص بر من!

برخی سکوت را انتخاب می کنند، تا آخرین نفس ،
برای فرار از دنیایی که نمی بخشد
قلب آنها برای چنین تاریکی بیش از حد پاک است،
با این حال درد آنها برای همیشه زنده خواهد ماند

اما در خاکستر ناامیدی،
آتش آنها می سوزد، شدید و واقعی
ندایی به دنیا:
چشمانت را باز کن
اگر این جای شما بودید چه می کردید؟

#سودابه کامروا

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۴         سال بیستم       دلو/ حوت     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی        شانزدهم فبوری    ۲۰۲۵