کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

             کریمه طهوری ویدا

    

 
" هوای غزل "

 

 

در میان این‌همه ماجرا، دود و آتش را کنار می‌زنم و قامت راست می‌کنم تا پنجره‌ای باز کنم شاید هوای تازه بازگردد. شعری به فال نیک می‌گیرم و دفترم که نه حافظ است و نه مولانا، اما منِ من است، غزلی برایم می‌خواند. غزلی که زمان را ورق می‌زند و مرا به شما دوستان مهربانم دو باره وصل می‌کند.

 

 

 


ای یار سر بزن که هوای غزل شود
تلخی انتظار به کامم عسل شود


باری بیا، بهارِ حضورت مکن دریغ
تا فصلِ دی بکوچد و ماه حمل شود


مگذار چشم عاشق بر ره نشسته‌ای
مانند صبح میکده سرد و کسل شود


عطر خوشت چو از خم این کوچه بگذرد
خاموشی‌ام به شور جوانی بدل شود


بگذار فصل فاصله‌ها را کنیم آب
تن با دودست باز تو غرق بغل شود


تنهایی دست خویش بگیرد رود برون
از در، درآید عشق و مقیم محل شود


خواهد دلم که باز ”سرایت کنم به تو ” ۱
تا مهر در سلول سلول تو حل شود

 


"کریمه طهوری ویدا"
2019.5.12

 


۱ برگرفته از شعر :(هنوز نمی‌دانی - زینت نور)

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۴         سال بیستم       دلو/ حوت     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی        شانزدهم فبوری    ۲۰۲۵