بخش چهلم
أغاز سال ۱۹۹۳ میلادی با شدت گرفتن جنگ تنظیمها در کابل موج عظیم مهاجرین
افغانستانی از راه روسیه و کشور های اروپای شرقی به المان سرازیر شد. دولت
المان شرایط پذیرش پناهندگی را دشوار تر ساخت بیشتر مهاجرین با جواب رد
ادارات عدلی این کشور روبرو می شدند با وجود ان روی ملحوظات بشر دوستانه به
مهاجرین رد شده در صورت ارائه گذرنامه ملی، ویزای اقامت موقت داده میشد
روزانه صدها هموطن بخاطر دریافت گذرنامه به سفارت مراجعه میکردند اما نبود
کتابچه گذرنامه مشکل اصلی سفارت بود.
جنگ درکابل باشدت هرچه تمامتر جریان داشت کسی از همکاران حاضر سفر کابل
نبود ناچار بارسفر بربسته از راه دوبی- کراچی-پشاوربه کابل رفتم از پشاور
نسبت میسر نبودن پرواز از راه زمینی به سواری بس طرف کابل حرکت کردم نا
رسیده به سروبی در پاتکهای قوماتدان زرداد بس ما توقف داده شد. چندین بس
دیگر قبل از ما در صف بارزسی قرار داشتند.افراد قمندان زرداد بسها را به
نوبت بازرسی کرده کسانی را بنا بر تعلقات قومی و نژادی جهت اخاذی پیاده
میکردند در بازرسی بس حامل ما سه هموطن مسافر، یکی هزاره تبار و دوی دیگر
ازبیک تبار را پیاده کرده به غار های سنگی که در دل کوههای کنار جاده ایجاد
کرده بودند انتقال دادند. با دو هموطن ازبیک اشنایی قبلی داشتم انها در
مارکیت قالین فروشی پشاور مغازه داشتند در مارکیت یاد شده چند تن از همشهری
های هرات هم مَشغول تجارت قالین بودند گاهی که به دیدار ان همشهری ها
میرفتم این دو تن هموطن ازبیک را در مغازه انها میدیدم. وقتی ان دو مظلوم
را از بس پیاده میکردند اهسته بمن گفتند از بازداشت انها به همکاران شان در
مارکیت قالین اطلاع رسانی کنم تا خانواده های انها در جریان قرار
گیرند.خودم نیز مورد بازپرس قرار گرفتم که با نشان دادن مهاجر کارت دست از
ازارمن بر داشتتد اگرپی می بردند کارمند وزارت خارجه هستم کار من تمام بود.
در کابل از تصادف نیک دیدار والدینم را که تازه از پشاور به کابل امده
بودند ، نصیب شدم. چند روز بودن در کتار انها رنج یک سال دوری را جبران کرد
. تعداد ده هزار جلد کتابچه گذرنامه ضرورت سفارت بن و جنرال قنسلی برلین را
با پرواز اریانا از کابل به اسلام اباد و پرواز بعدی به کراچی و از انجا به
فرنکفورت رساندم. در فرودگاه کابل هواپیمای اریانا که منهم جز سرنشین های
ان بودم در خط پرواز ناگهان زیر بارانی از راکتهای حزب اسلامی قرار گرفته
مجبور شد ازخط تیک آف به ترمینل باز گردد ساعاتی داخل ترمینل منتظر ماندیم
تاراکت باری حزب اسلامی اندکی کاهش پیدا کرد در حالیکه هنوز هر چند دقیقه
راکتی به داخل یا اطراف فرودگاه اصابت میکرد هواپیمای اریانا موفق به پرواز
شد. انتقال گذر نامه ها از طریق راه زمینی از کابل تاپاکستان ممکن نبود اگر
این محموله در پاتکهای قمندان زرداد و سایر گروههای غیر مسئول مسلح شناسایی
میشد بر علاوه یغما رفتن ان خطر جانی صد فیصد برای خودم نیز وجود داشت.
توزیع گذرنامه ها حجم کار را به حد توانفرسا بلند برد روزانه صد ها نفر
برای دریافت گذرنامه و به همین پیمانه عده زیادی هم بخاطر تمدید اعتبار
گذرنامه های شان به سفارت مراجعه میکردند بنا به تقاضای مهاجرین در مورد
تمدید اعتبار و صدور گذرنامه با اعتبار پنج سال پیشنهادی به وزارت خارجه
ارسال و منظوری ان مواصلت کرد از اجرای گذرنامه جدید با پنجسال اعتبار هشت
صد مارک به حساب بانکی سفارت واریز می شد به این ترتیب سفارت بن
وجنرال قنسلی برلین درصدر منابع عایداتی دولت درامدند برعلاوه پرداخت تمام
بدهی های سفارت طی چند ماه، دارایی سفارت دربانک به چندین ملیون مارک
رسید .سکرتر اول سفارت که نفس نا سالمی داشت ،چند بار از از ما
خواسته بود بخشی از عواید را کنار گذاشته سهمی به او بدهیم چون تقاضای
ناجایز او هر بار رد میشد از روی عقده مندی به وزارت خارجه راپور داده بود
که از هر پاسپورت پنجصد مارک بصورت غیر قانونی دریافت و عواید ان حیف ومیل
می شود.
بنا به راپور های تخریی سکرتر اول، دوکتور جلیل شمس در سفرش به المان به
سفارت امده مرا که مسئول بخش قنسلی و تنظیم امور مالی و اداری بودم به دفتر
مستشار احضار کرد وقتی داخل دفتر مستشار شدم دوکتور شمس با بر افروختگی و
حالت پرخاش گرانه روبه من کرده گفت: در این سفارت چی جریان دارد؟ میگویند
از یک پاسپورت پنجصد مارک گرفته میشود. مگر حساب و کتابی وجوددارد با
احترام خاصی که نسبت به ایشان داشتم گفتم جناب معین صاحب خبر چین ها کمتر
از انچه از مراجعین گرفته میشود، به شما راپور داده اند ما دربسی موارد
هشتصد مارک از یگ گذرنامه اخد میکنیم. تعجب و برافروختگی او بیشتر شد. از
دفتر مستشار خارج شده از اتاق کار خودم پیشنهاد قبلی سفارت و منظوری تمدید
پنجساله گذرنامه را که به امضای دوکتور شمس بود، با دفتر ثبت صدور گذرنامه
و دفتر ثبت عواید را به حضورش گذاشتم .او با دقت تمام دفاتر واسناد را
بررسی کرده رقم چند ملیونی پول موجود حساب بانک تعجب او را بیشتر
ساخت. او با خوشحالی و خوشرویی گفت : خدا خانه افراد شیطان صفت را خراب کند
اگر روانه المان نمی بودم و این همه شفافبت امور مالی رامشاهده نمیکردم
شاید تحت تاثیر راپور های تخریبی تصمیم نا درستی میگرفتم .
بنا به مشوره دوکتور شمس دو ملیون مارک از دارایی بانک را به حساب امانت
مفادی بانک گذاشتیم که طی چند ماه از ماحصل عاید ان قیمت یک عراده موتر بنز
جدید تشریفاتی سفارت پرداخته شد.
ادامه دارد
|