وقتی ز باغ آیینه برگشتی
باید که باغ آیینه را بویید
عطر تن تو را
باید ز باغ آینه دزدید
وقتی از باغ آینه برگشتی
منظومهی برهنگیات را
باید دوباره خواند
تصویرهای سبز تو را باید
در دستگاه حافظه کاپی کرد
آیینهها دروغ نمیگویند
آیینهها صداقت تکرارند
آیینهها همیشه وفادارند
وقتی از شهر آینه برگشتی
باید کنار آینه زانو زد
باید که عاشقانه از او پرسید
دیشب بگو چه گفت به گوشت
کاین سان ربوده طاقت و هوشت؟
فرانکفورت ۲۰۰۸
|