کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             نورمحمد_نورنیا 

    

 
زمستان

 

 


به زمستان بد می‌اندیشم
که درختان در استخوان دارند
شکل یک برگ، شعله‌ای جان‌سوز
یادگاری که از خزان دارند

به زمستان بد می‌اندیشم
لانه‌های پرندگانی که
روی شاخه به رقص در توفان
همردیف جوانه‌های درخت
چندتا نول نوجوان دارند

به زمستان بد می‌اندیشم
که لباس سفید و سردش را
بر تن سرزمین بپوشاند
چون زنانی که زایمان دارند

و بزاید هزار بار زمین
بچه‌های ذغال‌چشم و کرخت
که نه تنها هراس از خورشید
از دل گرم، همچنان دارند

خواب دیدم که پرده‌ای‌ست ضخیم
ابر در بین آسمان و زمین
در خیال درخت‌ها نوروز
آنسوی پرده است سبز و سلیم
دست‌ها سوی آسمان دارند

خواب دیدم که بعد چندین قرن
مانده از شهر یک کویر به جا
با درختان سیم‌مانندی
شعله در جان و در جهان دگر
جنگلی از پرندگان دارند.

#نورمحمد_نورنیا

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۷۱         سال بیستم       جدی     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی             اول جنوری    ۲۰۲۵