کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             داکتر اسدالله شعور 

    

 
بانو فریده انوری
و برنامه های ادبی رادیو افغانستان

 

 



رادیو افعانستان از آغاز نشرات آزمایشی خود از پانزدهم ثور ١٣١۸ تا کودتای خونین هفتم ثور ١٣۵۷ شمسی برای مدتِ چهل سال روی اهداف اساسی رسانه های جمعی که عبارت بودند از: اطلاعرسانی (To inform)، آموزش (To educate)، سرگرمی (To entertain) و روان بخشیدن (To animate)؛ به نشرات خویش ادامه داده، در بیداریِ ذهنی و اصلاح کرداری دو نسل کشور نقش مهمی را ایفا کرد؛ زیرا بنابر نوشته استاد خلیل الله خلیلی در دفتر خاطراتش، یکسال پیش از آغازِ نشرات آزمایشی، نخبه ترین دانشمندان کشور در دانشهای متعدد، برای نوشتن برنامه های رادیویی موظف گردیده بودند و این گروه تا زمانِ آغاز این نشرات برنامه های فرهنگی، تاریخی و معلوماتی یک سالهء رادیو را آماده ساخته بودند. با آنکه این متنها توسط شخص محمدنعیم ـــ معاونِ اولِ صدارت و وزیرِ معارف ـــ نکته به نکته کنترول گردیده با سیاستهای فرهنگی دولت سمت و سو داده میشد، چون در ظاهر صورتِ نرمی داشت، واکنش مردم را بر نمی انگیخت و تا زمان دموکراسی دوم دورهء شاهی ادامه یافت.
با کنار رفتن محمد داؤود از صدارت و آغاز دههء دموکراسی چند تحول کمی و کیفی در دستگاه رادیو پدید آمد؛ گذشته از تغییر نام رادیو کابل به رادیو افغانستان، با تکمیل ساختمان جدیدِ رادیو در جادهء انصاری قدرت و زمان نشرات رادیو افزوده شد و برنامههای رادیو نیز با ورود نخستین فارغان رشتهء ژورنالیزم دچار تحولات کیفی گردیده، باز شدن فضای سیاسی نیز زمینهء دست باز داشتن این جوانان در نوآوریها را بیشتر مهیا ساخت. با این مقدمه میتوان سهم بانو فریده انوری را درین روند بهصورت بهتری برجسته ساخت.
اگر چی شهرت و محبوبیتِ بانو انوری در میانِ عامهء مردم بیشتر بهسبب دیکلمهء شعرست که با مهارت بیمانندی بهاجرا میگرفت؛ زیرا با آواز زیبا و سطح بلند سواد ادبی که دارند به شعر سخنوران متقدم و معاصر جان داده، روان میبخشیدند و جادوی آواز شان شنونده را چنان جذب میکرد که گزیری برای توجه بهسویی دیگر پیدا نمیکردند؛ اما کارهای عملی او در ابداعِ برنامههای جدیدِ ادبی و هنری و رهبری صمیمانه ولی سختگیرانهء برنامهسازان و انتخاب دقیق همکاران و سپس در دایرکتِ برنامههای ادبی و هنری تلویزیون نیز کم سابقه بود.
خانم انوری که رشتهء زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه کابل و رشتهء ژورنالیزم را در دوران مأموریت پدر شان زندهیاد داکتر محمدعثمان انوری در امریکا، در آن کشور خوانده بودند، برای رهبری ادارهء هنر و ادبیات رادیو تلویزیون آمادهگی کامل داشتند. ایشان که در اواسط دههء دموکراسی یعنی در ۱٣٤٦ بهعنوانِ یکی از گویندهگانِ برنامهء معارف وارد رادیو شدند، به بسیار زودی استعداد شان برای همه هویدا گردیده، زمانیکه پس از ختمِ تحصیل مامورِ رسمی رادیو گردیدند، در اندک مدتی مدیریت عمومی هنر و ادبیات را بر عهده گرفتند. این اداره در زمانیکه شهید سرشار روشنی مدیریت آن را بر عهده داشت به کمک زندهیاد استاد آصفِ فکرت و سپس بهدستیاری مهدی عمید برنامهء ادبی سرودِ هستی را برای آشنایی شنوندهگان با سرودههای سخنورانِ متقدم بنیان گذاشتند و این برنامه نخستین پروگرام رادیو افغانستان بود که با نام فارسی مسما گردیده بود. بانو انوری با تنوع دادن به این برنامه سرودههای شاعران معاصر و قطعات موسیقی آرامِ سازی و پارچههای نمودِ موسیقیِ آوازیِ غزل را نیز درین برنامه جا داده، دیکلماتورهای خوش آوازی چون بانو انیسه لطیف داکتر اکرم عثمان، مسعود خلیلی، عبدالله شادان، ابراهیمخیل و چند تنِ دیگر را برای خوانشِ اشعار برگزید و سختگیری جدی را در انتخاب بهترین اشعار فارسی و پشتو افزایش داده، این برنامهء ادبی را بهیکی از پر شنوندهترین برنامههای رادیو مبدل ساخت که همان زمزمههای شب هنگام معروف گردید.
نگارندهء این سطرها در ایام شاگردی مکتب و تحصیل در دانشگاه پیوسته این برنامه را میشنید و تصور میکرد که بهسبب منهمک بودن در آثار کلاسیک زمزمههای شب هنگام مورد علاقهاش قرار گرفته؛ ولی پس از ختم تحصیل که همه فارغان مؤسسات تعلیمات عالی در غندِ مرکز تعلیمی برای سپری نمودن ششماه خدمت سربازی و گذران کورس قوای احتیاطی اردو گردهم آمدیم؛ بهاین حقیقت رسیدم که همه جوانان علاقمندِ آن برنامه و بهویژه دیکلمههای بانو انوری و اکرم عثمان بودند که شعر را با احساس و نرمش ویژهیی به قرائت میگرفتند، تا جایی که در طول شش ماه دورهء خدمت، حتی یک شب نیز بدون شنیدن این برنامه نخوابیدیم.

در روز دوم حمل ۱٣۵۵ که وارد مرکز تعلیمی شدیم پیش از توزیع یونیفورم عسکری، سر و ریش همه را تراشیدند، ولی قاضی عبدالرحیم اسدی که ریش درازی داشت حاضر نهبود آن را بتراشند و پیوسته میگفت که گذاشتن ریش سنت محمدیست و کسی حق نهدارد که ریش مرا که هیچگاهی پاکی نخورده، بتراشید. قادر میاخیل معاون غند او را تهدید نموده گفت که تراشیدن ریش سربازان اردو قانونیست و سرپیچی از قانون زندانی شدن را در قبال دارد. چون سلمانی غند ریش او را تراشید؛ وی مانند کودکان میگریست و تا سه روز دیگر نیز گاهگاهی خاموشانه اشک میریخت. اعضای بلوک پس از مخالفتش با شنیدن برنامهء زمزمههای شب هنگام شروع کردند به آزار دادن و پرزه گفتن به او تا اینکه قاضی اسدی خاموش شد و دیگر ابراز مخالفت نهکرد و پس از تقریباً دو ماه شنیدن جبری آن برنامه شبی صدای بانو انوری با خواند شعری از مولانا از رادیو بلند شد، برخلاف انتظار همه صدای اسدی بلند شد که می گفت: «همو صدای فریده جان بلند کنید که این شعر به جان انسان آتش میزند». پس از آن هر گاهی که دیکلمهیی با صدای بانو انوری از رادیو پخش میشد، یکی از بچهها صدا میزد که قاضی صاحب صدای فریدهحان است؛ و او به سرعت پاسخ میداد که «بسیار گپ نگو بلندش کو!»
این خاطره علاقمندی همهء مردم را بهبرنامهء زمزمههای شب هنگام و میزان علاقهمندی جوانان را به دیکلمههای بانو انوری و تأثیر آواز او را بهخوبی و روشنی تمام ترسیم میکند.
روان قاضی عبدالرحیم اسدی و حفیظالله شاد باد که هر دو از اولین قربانیان پس از کودتای ننگین هفتم ثور بودند.
چنانکه یادآور شدیم، عناوینِ برنامههای رادیو کابل همه بهزبان پشتو بود و نخستین برنامهء رادیو افغانستان که عنوان فارسی را برگزید، سرود هستی بود که توسط استاد آصف فکرت در ۱٣٤٤ نامگزاری شده بود، چند سال پیش در صحبت تلفنییی با آن استاد، با شوخی گفتم که سرود هستی نخستین مجموعهء شعری استاد صدقی بود که درین سال وزیر مطبوعات بودند و نام وزارت را به اطلاعات و کلتور مبدل ساختند، آیا اطلاق عنوان برنامهء تان بهنام این مجموعه سودی به شما رساند؟ فکرت بلند خندیده گفتند: تو مرا از همان روزگار میشناسی آیا من چنین کسی هستم که ازین ترفندها استفاده کنم؟ این نام را از جهتی برای برنامهء ادبی خود برگزیدم که دیگران به خاطر وزیر ایرادی بر من نگیرند و مشکلی نهآفرینند و چنین هم شد.
چون پس از انتقال رادیو به ساختمان جدید، تشکیل رادیو وسعت یافت و ادارهء هنر و ادبیات تأسیس یافت، همه برنامهها عناوین و محتوای جدیدی یافتند؛ چون داکتر محمدیوسف صدراعظم مانند داؤودخان در همه امور دخالت نمیورزید، چنین کاری آسان شده بود. به تأسی ازین شرایط بانو فریده انوری که ذوق پر از ظرافتی در انتخاب عناوین و زیگنال های برنامههای رادیویی و دایرکت برنامههای تلویزیونی داشت و در عالمِ هنر و ادب از پهنای نظری نیز برخوردار بوده، در سفرهای خارجی بهویژه در مدت تحصیل در امریکا با فرهنگ جهان پیشرفته آشنایی یافته بودند، دست به آفرینش برنامههای جدید ادبی و هنری زده، پیش از همه عناوین زیبایی چون هفت اورنگ، شهرِ قصه، هزار و یک شب، ترازوی طلایی، هفت شهرِ عشق، زمزمههای شب هنگام، ترانهها و سخنها و مانند اینها را برای برنامههای جدید برگزیده، نقد آثارِ معاصرین، معرفی ادبیات جهان، شعر کلاسیک و معاصر، بازشناسی آثار متقدمین، خواندن صورت فشردهء داستانهای نویسندهگان بزرگ جهان، تاریخ موسیقی و بازشناسی آثار هنرمندان بزرگ جهان، نشر رادیو درام و داستانهای دنبالهدار نویسندههای معاصر کشور و جهان و امثال اینها را اساس گذاشت که حتی پس از مهاجرت اجباری شان بهخارج از کشور برای سالهای متمادی پروسهء انتشار آنها ادامه داشت و بهاین وسیله در بلند بردنِ سطح سواد و دانشِ ادبی یک نسلِ کشور خدمت ارزندهیی انجام دادند.
خدمت بزرگ دیگر این بانوی گرامی آن بود که زبان همه برنامههای رادیو کابل لهجهء ادبی یا به اصطلاح مردمِ کابل لفظِ قلم بود؛ اگر چی برنامههای سیاسی و ادبی باید چنین باشد؛ اما در برنامههای آموزشیِ تمثیلی که برای عامهء مردم نشر میگردد؛ چنین امری روندِ مفاهمه را یا خنثی میسازد و یا بسیار کند و بهاین ترتیب از تأثیر برنامه بر شنونده و بیننده میکاهد. بانو انوری با درک این اصل به کمک زندهیاد استاد رفیق صادق زبان دیالوگها و برنامههای تمثیلی رادیو بهزبان گفتاری مبدل ساخت که مورد استقبال گستردهء مردم واقع شد؛ زیرا مردمی که اکثریت شان از نعمت سواد محروم بودند، خود و زبانِ خود در نشرات رادیو مییافتند و از محتوای برنامهها میآموختند و اثر میپذیرفتند.
فریده جان انوری در دایرکت برنامههای تلویزیون نیز چنان سختگیر بودند که یک نکته و یا یک مورد نا همسان با اهداف برنامهها را نمیگذاشت وارد آن پروگرام گردد. برای جلوگیری از خسته شدن بیننده نمیگذاشتند که تصویر گوینده و یا مجری برنامه همپای آوازش بر روی پردهء تلویزیون ادامه پیدا کند، پس تصاویر همخوان با مطلب را در برنامه میافزود؛ وقفههای کوتاه برنامه را با نوای چند ثانیهیی قطعات زیبای موسیقی تزئین شنیداری می داد و در دایرکت پارچههای موسیقی حتی همنوایی تصاویر عقبی خواننده و نوازندهها را با موضوع متن آهنگ میسنجید؛ تطابقِ لباس و طرز آرایش هنرمندان را متن و حتی آوای آهنگ را در نظر میگرفت، تا جاییکه همکاران نور پرداز، فلمبردار و دیکوراتورها میگفتند فریده جان نه تنها زاویههای مناسب فلمبرداری از صحنه و چهره هنرمند را بهدقت و وسواس عجیبی تعیین میکند بلکه نقاط نورپردازی، خوانش رنگ مناظر و دیکور با لباس را نیز بسیار سخت میگیرد و به شوخی میافزودند که این کارها به یک طرف؛ نمیدانیم که چرا به هنرمند می گوید که عطری را که بهکار گرفتهیی با متن آهنگت سازگاری نهدارد، برو از کدام عطر دیگر استفاده نموده برای ثبت آهنگت بیا!
اگر چنین موارد را با تفصیل بنویسیم کارنامه بانو فریده انوری کتابی میشود؛ پس گفتههای خود درین همین جا با تقدیم غزلی که بهمناسبت شصتمین زادروز این همکار عزیز خود در رادیو افغانستان سروده بودم و در همان زمان از برنامهء تجلیل آن سالگرد بهدنیا آمدنِ شان از رادیو آزادی بهنشر رسیده بود و در مجموعهء شعری فصل فاصلهها دو بار در کابل بهچاپ نیز رسیده است، بهپایان می رسانم.


غزالِ دشت غزل

ترنمی که ز آوای تو به شعرِ شب است
ازآن جهان همه گوش است و فارغ از دو لب است
که از زبان تو شعرِ لطیفِ مولانا
سروشِ هاتفِ غیب و سرودِ فضل رب است
ز لحنِ توست که از شورِ چامه های نوید
ستاره غرق به شادی و ماه در طرب است
سرودِ واصف و پرتو ز طرزِ خوانشِ تو
شکر کجا که چو شهدست، شیرهء عنب است
شمیم عطر فشانی به شعر فارانی
نوای رازقِ فانی ز لحنِ تو رطب است
تغزلات سنایی و صدقی و قاری
به صوت دلکش تو نظم رشتهء ذهب است
هلا فریدهء عصر و زمانه را انور!
عروجِ شهرت و آوازهء تو زین سبب است:
دهی روان به غزل؛ جان دهی به شعر و شعور
که نایِ تُست پلاتین؛ نه بندی از قصب است
حیاتِ دیر نصیبت؛ غزالِ دشت غزل
طنین صوتِ تو جاری به پهنهء ادب است

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۵    سال بیستم      میزان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                            اول اکتـــــــــــــــــوبر  ۲۰۲۴