ترا من چشم در راهم شباهنگام
نیما یوشیج
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخسته گانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفته گانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
ترا من چشم در راهم.
*****
چی کسی لالاییِ شعر را در گوشِ شب و شهر زمزمه کرد که شب از آن پس خود
سرودی شد شد دلپذیر وبر لبان ما ماندگار بماند؟
و از آن پس شب راهی روشن شد، تا بامدادی بیدار و بیمانند که در آن اندوه در
شعر میشگفت و شادی در شعر میخندید.
چی کسی زمزمهء شعر را با آوای سیتار و سرود، شهنایی و بانسُری در آمیخت و
بر فراز شهر رها کرد، تا کویها و کوچهها، درها و دربندها را درنوردد،
به خانهها فرود آید و بر گوشها نشیند؟ آن گاه ما، آرام آرام با موسیقی
استاد ولایت خان، پندیت روی شنکر، استاد بزرگ بسم الله خان، پندیت شیو کمار
شرما، پندیت هری پرساد چاوراسیا، استاد علی اکبر خان، و در این میان با راگ
آشنا شدیم.
همان بود که ما آرام آرام به لالاییِ شعر خو گرفتیم و شعرهای مولانا و
بزرگان دیگر را دگرباره، دگرباره و پیهم بازخواندیم و باز شنیدیم.
شباهنگام، چشم در راهِ زمزمههای شب هنگام، با خانواده نشسته بودیم و چایی
بود و میوه یی؛ دمی آزاد از غم فردای مکتب، خیال ما رها در باغِ سبزِ شعر و
ساز و عشق، و آسوده گی از کشاکشها، خسته گیها و دویدنها و رفتنها،
گفتنها، شنیدنها و نشنیدن و خندیدن، گریستنها، و آمدها، نرفتنها و
برگشتها.
و این چنین، با آواز گیرای بانو فریده انوری با شعر و دکلمهء شعر خو گرفتیم
و شبهامان چراغان بود. و این چنین بود که شعر و موسیقی و دکلمهء شعر در
روان ما ماندگار شد، چنان ماندگار و بخشی از روان شد که پسانها، هر یک، اگر
پزشک و یا انجنیر شد، آموزگار یا کارمند دستگاه حکومت، هنرمند یا شاعر شد،
تجربهء شبهای شعر در زمزمههای شب هنگام در روانها بر جا بود و بخشی از
هستیِ معنایی شد.
در فرهنگ شعر و ادبیات آن روزگار، بر خواندن شعر با موسیقی متن که در
برنامههای رادیویی پدید آمد و پسانها به تلویزیون راه یافت، هنری ارزشمند
بود که در کنار شیوههای سخن گفتن در تئاتر و درامهها و شیوههای سنتی
شاهنامه خوانی، برخواندن حافظ و دیگر داستانهای شعری کهن و افسانه
گوییها، جادویی و افسونگر بود. از آن آواها، دکلمههای گرانبهای فریده
دانوری با نیروی و کشش بیمانندی روان را در بند شعر و موسیقی نگهمیداشت.
آوا و شیوهء برخوانی این بانوی والا چنان بود که در سرزمین " هفت شهر هنر"
و در بستر فرهنگی ما، هنری نو آفرید، مانند تئاتر و سینما، آمیزهء زیبایی
از جند هنر گرانبها. دکلمه و برخوانی شعر بانو فریده انوری خود " معیار"
ماندگار شد.
امروزه، تکنولوژی دیجیتال امکانات گسترده یی در آفرینشهای ادبی و هنری
پدید آورده است. دوستداران شعر و ادبیات و هنر دکلمه دسترسیهای بیمرز در
به کارگیری آن امکانات دارند. دکلمههای فراوانی در دنیای دیجیتال پخش
شدهاند. این آفرینشهای هنری برای مردمان ما و نسلهایی که از آن لذت
بردهاند و با آن دنیای شعر و ادبیات را غنا بخشیدهاند، یک فعالیت ارزشمند
آفرینشی است که روانها را آرامش میبخشد.
یادها و خاطرههای فراوانی با هنر گرانبهای بانو فریده انوری گره
خوردهاند، به ویژه از روزگاری که شگفته گی آفرینشهای هنری و ادبی گسترده
بود.
بزرگداشت از کارهای گرانبهای بانو فریده انوری یک رخداد خجسته است که سایت
" کابل ناتھ" آن را از برکت توجه ارجناک شخصیت والای فرهنگی کشور، ایشر داس
گرامی پیشکش کرده است. این رخداد سزاوار ستایشهای فراوان است. برای بانو
فریده انوری تندرستی و نیکبختیهای همیشه گی آرزومندم.
|