از میان زنانی که در گسترههای گوناگون هنر و فرهنگ افغانستان در چهل سال
پسین گُهروار درخشیده اند، نام فریده انوری در چند لست و فهرست میآید.
● او که نامور بودنش زیادتر با دکلمه شعر گره میخورد، از پیشگامان این هنر
است.
● در گویندگی - خوانش اخبار، تبصرهها و داستانها - هم پیشینۀ بلند دارد.
● در برگزاری و گردانندگی برنامههای زیرین نقش داشته است: از هر چمن سمنی،
مجلۀ رادیویی، زمزمههای شب هنگام، ترانهها و سخنها، کاروان ابریشم،
مشعلداران هنر، درودی و سرودی، ترازوی طلایی، پاسخ چیست؟، هزارویکشب، شب
شعر، شهر شعر، نقشهای جاودان، هفت شهر عشق، فصلی از بارش رنگ، بانگ نای و
....
● گاه از داستانهای دنبالهدار، قصههای تمثیلی و رادیودرامها نیز شنیده
میشد. "بهانه" و "ژاندارک" دو نقش یادماندنی وی در داستانهای دنبالهدار
و رادیودرامها اند.
● در 1973 در نوشتن زندگینامۀ رابعۀ بلخی سهم داشت. البته، سناریوی فلم
سینمایی "رابعۀ بلخی" - نذیر فلم/ 1974 - نوشتۀ او نیست.
● پیشبرد چند پروژۀ پژوهشی به شیوۀ دنبالهدار، مانند سریال بلند
پـیگیری دو مرگ مرموز: محمدهاشم میوندوال و احمد ظاهر. (آیا گفتوگوها،
تبصرهها، داشتهها و یافتههای جریان آن دو پروژه ریکارد شده اند؟ گرچه
نگهداری آواز - به هر شیوه - ارزش دارد، بد نخواهد بود به نوشته درآورده
شوند.)
● دیدبانی چندین سالۀ گفتوشنودهای رادیویی، از او سازمانگر خوب ساخته
است. خیلی بهنگام درمییابد که برخی از پاسخگویان (مصاحبه شوندگان) چگونه
از موضوع بیرون میروند، یا رو میآورند به بازگویی و زیادهپردازی. گواه
بوده ایم که او توانسته با فراخواندن و برگرداندن مهمان برنامه به دنبالۀ
سخن، روال گفتگوها را دنبال کرده است.
● صمیمیت آوایی هم میتواند از خوبیهای کاری وی به شـمار رود. شـنونده
هنگام گوش دادن به برنامههایی که از سوی فریده انوری پیشکش میشوند، خود
را پذیرنده میداند.
● گرچه پاگذاشتن زنان در پلههای بالایی اداره، به ویژه در افغانستان
دشواریهایی دارد، در کنار بانوانی که در ردههای بالاتر "مدیریت" مرد-محور
کشور، خوب کار کرده اند، فریده انوری شایستۀ یادآوری است.
● نگارش خاطرهها و تجربههایش، چه از دوران کار در افغانستان و چه در
برونمرزها، دلچسپ خواهد بود. بخش کاری چنان نبشته برای آنانی که خواهان
پرداختن به دکلمه و گویندگی اند، یاری خواهد رساند. بخش دیگر، مثلاً
خاطرهنگاری برگهای گمشده یا گمشونده یادنامۀ همکاران را تازه خواهد
کرد.
او سخنان شنیدنی فراوانی در پیرامون تاریخچۀ رادیو افغانستان، فراز و فرود
کارنامۀ هنری زندگان یا رفتگان دارد. از فراموشی بازداشتن همچو یادگارها،
به ویژه امروز که در همه جا به کمبود سرچشمهها و رویکردهای راستین دچاریم،
از نیازمندیهای ماست.
● در کنار برازندگیها، برخی از کارهای رادیویی فریده انوری، گذشته از
اینکه با چه نیاتی رویدست گرفته شده باشند، زیر پرسش میروند. او گاه در
سرودها و نوشتههای دیگران کاست و فزود میآورد. برای توجیهپذیر بودن یا
نبودن، دگرگونسازیهایی از این دست را در چند سطح میتوان بررسی کرد:
پابندی به بایدها: گویندگان رسانهها ناگزیر اند هنگام دیدن نادرستیهای
نگارشی در متن، به اصول درستخوانی وفادار باشند. چنین برخورد نمایانگر
ارجگزاری به شنونده/ بیننده شمرده میشود و نه تنها شایسته که بایسته هم
است.
رعایت مصلحت: کارمندان رسانهها به خاطر مصلحتهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی،
اخلاقی، زبانی، پالیسی دفتری، و... از کاربرد برخی واژهها و اصطلاحات دوری
میجویند. این تدبیر دوراندیشانه نیز برای پیشگیری از آشوبهای ناخواسته،
پذیرفتنی است.
بهسازی/ تشویقی: نوشتههای نارسا باید با ویراستاری بهبود بخشیده شوند،
زیرا هدف روشنتر ساختن پیامها و پذیرا نمودن شان برای گیرندگان است.
دستکاری به سود سیلقه: دگرگون کردن، پس و پیش بردن واژهها در شعر و
نوشته درنگ میخواهد. این شیوه که ریشه در گرایش گوینده یا دکلماتور دارد،
بدون اجازۀ سرودپرداز یا نویسنده ناپذیرفتنی است.
بالا و پاییـن بردن بیتها هنگام دکلمۀ غزل درست نیست. شاید در سرودهای
دارای فردهای خودمختار یا دو مصراع مستقلالمعنی، پیاده کردن سلیقه در چیدن
دلخواه مصراعها آسیب چندانی به بافت و شـکل ذهنی شـعر نرساند، ولی از
آنجایی که ســراینده با سـنجههای آفرینشی جای هر مصراع را پیشاپیش
برگزیده، بهتر است، امانتها چنانی هستند، پاسداری شوند.
زادروز فریده انوری خجسته باد!
[][]
کانادا/ شـانزدهم می 2007
|