چندی پیش در دفتر ما از «دگرپذیری و برابری» تجلیل میکردند. از من خواستند
دربارهی سازههایی که در پیشرفت کاریام نقش داشتهاند، برای جوانان سخن
بگویم. من به چند عامل اساسی که از دید من برای پیشرفت در
شایستهسالاریهای غربی ضروری اند، اشاره کردم. برخی از گفتهها شاید برای
خوانندگان فارسیزبان نیز سودمند باشند، زیرا در جوامع ما به چنین نکتهها
کمتر پرداخته شده است.
فراغت از یک دانشگاه خوب، گام نخست برای جستوجوی پیشهی دلخواه است. گزینش
و تسلط بر یک پیشه یا مسلک پربار، به کار و تلاش بیشتر و هدفمندانهتر از
تحصیل در دانشگاه نیاز دارد. بهبیان دیگر، گواهینامهی تحصیلی یا
ورزیدگی تخنیکی به تنهایی برای پیروزی و پیشرفت کاری بسنده نیست.
دسترسی به دانش در جهان امروز دشوار نیست. در حقیقت، دانش نظری را میتوان
بدون دردسر در هر گوشهی دنیا با هزینهی ناچیز بدست آورد. آنچه دشوار است،
حتا در جهان پیشرفتهی امروز، کاربرد بهموقع و بهینهی دانش است. پس
موفقیت کاری، بستگی به مهارتهای گوناگون دارد: مهارتهایی که در درازمدت
فراگرفته میشوند و تحقق مییابند و ریشههای عادتی -حتا ارزشی- در فرهنگ،
پرورش خانوادگی و تجربههای اجتماعی افراد دارند. این مهارتها را به
ندرت از مکتب و دانشگاه و کتاب میتوان آموخت.
ارتباط و معاشرت (Communication)
ارتباط و معاشرت مؤثر دربرگیرندهی تبادلههای زبانی و نوشتاری
است. برجستهتر از آن، شایستگی سکوت در هنگام نیاز، آرام ماندن زیر فشار،
توانایی شنیدن دقیق، آگاهی و وارسی از زبان جسمانی خود و دیگران، و توانایی
دریافت آنچه در لابهلای نوشتهها و گفتهها -بدون آنکه به زبان آید-
گنجانیده میشوند، نیز شامل ارتباط و معاشرت اند. ارتباط مؤثر بیشتر
بهعنوان چیرهدستی بر زبان به اشتباه گرفته میشود؛ درحالیکه یک آدم
میتواند در زبان مادری خود ارتباط و معاشرت خوب نداشته باشد- درواقع
بسیاری از آدمها چنین هستند. در تجربهی سازمانی من، ارتباط و معاشرت
ناکارآمد، دلیلِ اصلی میانه (average) بودن و میانه ماندن برای بسیاری از
اقلیتها و مهاجران در شایستهسالاریهای بزرگ است- نه از برای اینکه
انگلیسی زبان دوم آنان است، بلکه بیشتر برای آنکه نتوانستهاند احساسات
خود را از حقایق و داوریها دور نگهدارند.
اعتماد به نفس (Confidence)
اعتماد به نفس برای ایجاد اعتبار و جلب اعتماد زیردستان و
سرپرستان ضروری و برای بالا رفتن از پلههای تأثیرگذاری و قدرت در
سازمانها پراهمیت است. اعتماد به نفس نباید با خودبزرگبینی اشتباه گرفته
شود. اعتماد به نفس در سرشت همهی آدمها یکسان نیست. برای برخی از افراد
سخنرانی در جمع بزرگ یا در برابر مدیران بلندرتبه دشوار است. در برخی از
فرهنگها، همچنین در فرهنگ ما، کودکان در نشستوبرخاست و گفتوگو با
بزرگسالان تشویق نمیشوند. سرانجام، خجالتی بودن، سد راه پیروزی بسیاری از
کارشناسان شایسته در سازمانها میشود. خودآگاهی، شجاعت و تلاش پیگیر برای
دستیابی و نمایش اعتماد به نفس، برای پیشرفت در سازمانهای بزرگ ضروری
است. چیرهدستی بر حوزهی کاری نیز میتواند اطمینان فردی و اعتمادسازی را
افزایش دهد.
اراده برای رهبری (Drive to lead)
گرایش به قدرت از پیشنیازهای رسیدن به مقامهای رهبری در
سازمانهای بزرگ است. رهبران نه تنها در پهنهی تخصص خود آزموده و توانا
هستند، بلکه بلندپرواز، انعطافپذیر و هرازگاهی حریص اند. اراده به
پیشرفت و نمایان ساختن آن اراده در گفتار و رفتار سازمانی، در پهلوی داشتن
راهکار و برنامهی اجرایی مشخص، اکثرا به پیشرفت منجر میشود. توانایی
تخنیکی نقطهی آغازین برای رهبری است. درواقع، بسیاری از مدیران ارشد در
پهلوی تخصص، از مهارتهای نرم میانفردی و معاشرتی برخوردار اند. اراده،
اشتیاق و مهارتهای وسیعتر از حوزهی کاری -همچنان نمایان ساختن زیرکانهی
این اشتیاق و ورزیدگی- در موفقیت سازمانی نقش برجسته دارد.
بهبودپذیری (Coachability)
سرانجام، بنیادیترین انگیزه در رشد کاری، توانایی تغییر یا
بهبودپذیری دوامدار است. دلیری نظرخواهی از چگونگی کارهایی که انجام
میدهیم، پذیرش نظرات اصلاحی همکاران با پیشانی باز، و کوشش بیدرنگ برای
اصلاح آنچه دیگران سزاوار اصلاح میدانند -حتا اگر با آنان ناهمسو هستیم-
اصولیترین عامل پیشرفت سازمانی و توانبخشی فردی است. دیدن دنیا از منظر
دیگران همیشه آموزنده و چشمبازکننده است. آدمی که از نیازهای بهبود و
رسیدگی خود آگاه نیست، هرگز نمیتواند پیشرفت کند. بهبودپذیری نیز متأثر از
فرهنگ آدمها است. برای نمونه، احساس غرور میتواند هرازگاهی شنونده را از
شنیدن آنچه واقعا گفته میشود، یا دریافت پیام اصلی، بازدارد. از سوی
دیگر، نظرهای اصلاحی همیشه مستقیم نیستند؛ شاید از همینرو در برخی از
مشورههای اصلاحی در گفتوشنودهای به ظاهر تعارفی، پوشیده میمانند و
شنیده نمیشوند.
خلاصه، پیروزی در شایستهسالاریهای بزرگ به تلاش سازنده و پیگیر، فراتر
از مدرک دانشگاهی، نیاز دارد. کارشناسان کامیاب تواناییهای گوناگون در
کنار مهارتهای تخصصی دارند و با آدمهای رنگارنگ میآمیزند- نه تنها با
آنانی که همانندشان میاندیشند، بلکه بیشتر با آنانی که میتوانند
دیدگاههایشان را به چالش بکشند.
|