کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              صنم عنبرین

    

 
ای عشق!

 

 


عشق را بی قفس شناخته‌ام ، درد زنجیر ریخت از پایم
در صدایم پرنده‌یی پر زد، خنده آورد روی لب‌هایم

عشق، ای عشق! در کنارم باش، زخم‌های مرا نوازش کن
در حضور تو هست آرامش، در وجود تو هست بودایم

بی‌ تو تنهایی‌ام به مرگ کشید، جسدم گور خنده‌هایم شد
بی تو دیوارِ خشت خشت غمم، بی تو یک انزواست دنیایم

غیر تو در نیافت هیچ‌کسی رازهای نهان روحم را
تو کلید سؤال هستی من، ناگهان پاسخ معمایم

گونه‌ام یک کتاب کهنه‌ی اشک، هر ورق یادگار طوفان‌ها
هر که را درد خُرد می‌سازد ، لیک با درد عشق والایم

به تنم جامه‌یی از آتش و دود، شعله آهسته وسعتی می‌بافت
اتفاقی شگُفت، آمدی و ، عشق پیوند زد به دریایم


صنم عنبرین

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۴    سال بیستم      سنبله/ میزان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                             شانزدهم سپتمبر  ۲۰۲۴