کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 



























































 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

             کریمه طهوری ویدا

    

 
کامله حبیب

 


·
تاریخ ۲۴ جون امسال روزی سفردوست دیرین دوران مکتبم "کامله حبیب" عزیز بود. دوستی که با او روزهای خوب درس‌ومشق را به امید آینده‌های روشن سپری کردیم. امروز بادل گرفته از سفر بی‌برگشت او، بادل گرفته از دروازه‌های بسته "سلطان رضیه" اشک ریخته‌ای دارم که ای‌کاش نداشتم.

 

 


”تنها صداست که می‌ماند”
نامم را صدا زدی
شنیدم
انفجار عظیمی بود
بغض تو
که سقف تالار را شکافت
آنجا که از هیاهوی دخترانت
پر بود
دلتنگ منی، می‌دانم
درست مثل من که دلتنگ تواستم
دلتنگ ما
دلتنگ قهقهه‌ها
بگومگوها
نگرانی‌ها
دلتنگ شیطنت‌ها و شوخی‌هایمان
نابودت می‌کند این سکوت
این حصارهای کشیده به دورت
هنوز کفاره می‌پردازی
کفاره ”زن ”بودن را
بعد هزار سال
که هنوز جایگاهت را
حرم می‌دانند
یا گرمابه
نه سریر سلطنت
"سلطان رضیه ام"
نام تو را زندانی کرده‌اند
درون کلاس‌های دربسته
تن مرا زنده‌به‌گور،
در چهارضلعی خانه
و شهر که زندان بزرگ تری‌ست
با دیوارهای سیمانی
مانع نمی‌شود صدا را
صدایم کن
”تنها صداست که می‌ماند”
"کریمه طهوری ویدا"

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۶۴    سال بیستم      سنبله/ میزان     ۱۴۰۳         هجری  خورشیدی                             شانزدهم سپتمبر  ۲۰۲۴