برای آنهایی که بهبودی خواهی را برای مردم درد دیده در دستور کار قرار داده
اند، جای تردید و گمانه زنی وجود ندارد که طالبان افغانستان، به ابعاد
بدبختی، رنج و مصیبت های کم مانند افزوده و بیشتر می افزایند. فراهم شدن
این مصیبت را امکانات و زمینه های درون کشور و حامیان خارجی این گروه ستمگر
کمک رسانیده اند.
عناصر کمک کننده در درون کشور، در دو نمونۀ بزرگتر نشانی شده اند: عنصر
قومی و عنصر دینی و مذهبی. بر بنیاد همین دو عامل است که اقشاری از مردم
جامعه مجاب تبلیغات و هرگونه فعالیت های طالبان می شوند. در آغاز این توضیح
را بیفزایم که عطف به نقش عامل قومی در افغانستان، یا در معرض سانسور گروه
های حاکم و فشار بوده است و یا مُهر ساده و آمادۀ ذهن های اخته شده "تفرقه
افگنی" را با برتری خواهی و تداوم سنتی حکومتداری تاریخ افغانستان با تمام
درد آمیز آن استقبال کرده است. د رحالیکه عطف به نقش عامل قومی، قیبله یی
وغیره در تحلیل های جامعه شناسانه و مشخص تر، افغانستان شناسانه، الزام
داشتن رنگ و بوی تفرقه افگنی را نمیدهد.
طالبان یا موجود ستمگر و بیشتر آمیخته با این عنصر، نقش چنین عاملی را بیش
از پیش وضاحت داده است. مظاهر و جلوه های آنرا هر روز و شب در تمام زمینه
ها می نگریم. منظور چنین رویکردی از سوی طالبان؛ نفی غیر افغانها یا غیر
پشتونهای کشور است. منظوری که برای میهن مشترک بسیار آسیب زا و پر مخاطره
می باشد. اما طالبان با چنین رویکرد و موضعگیری ها مردمانی را جلب کرده است
که از بساجهات دیگر، وجه مشترکی با جهل و اهداف ارتجاعی این گروه نداشتند.
همین مردمان شامل زنان ومردان یا با وضاحت از طالبان دفاع می کنند و ده ها
به اصطلاح دلیل و دلایل مضحک و دیده درایانه میتراشند و یا از ابراز علنی
آن خودداری کرده با نام های مستعار و چه بسا طی دیدارهای خودی به دفاع و
اقدام کمک علنی برای طالبان مشغول شده اند. نقش چنین عاملی در میان حکومت
های کرزی و غنی در همه جا حضور تبهکارانه داشت. همان نقشی که پروژۀ تقویه و
رسانیدن طالبان به قدرت را همراه با خیانت در حق ده ها هزار انسان پاکباز
وشریف و مظلوم کمک رسانید.
عامل دومی، دینی و مذهبی نیز طالبان را کمک رسانیده است. طالبان از "شریعت
غرای محمدی" بر بنیاد مذهبی سنی- حنفی، گپ میزنند. پذیرفته گان این طرز
تلقی از دین و مذهب در افغانستان، از گذشته های دور به اینسو بسیار اند.
این کتلۀ وسیع چنین ذهنیت، از سواد و امکان تعمق و طرح چون وچرایی موضوع
بسیار فاصله دارند. چه رسد به اینکه نقش دین ومدهب با روایت طالبانی و حتا
در مجموع آنرا به زیر پرسش ببرند. برای ابراز چنین موضوعی، نباید امکان و
زمینه های مساعد و فاقد مشکلات و دشواری در رسانه های مجازی به ویژه خارج
کشور را در نظر بگیریم. بلکه آنانی را در نظر بگیریم که توده های ملیونی
کشور را تشکل داده اند و توهمات وعقب مانده گی های شان بیشترین زمینه های
سؤ استفاده با اهداف سیاسی را در دستور طالبان و هر نیروی سیاسی معامله گر
با دین ومذهب را فراهم کرده است. در این راستا از گذشت ها تا حال،
افغانستان شاهد دشمنی ومخالفت روحانیون دینی- مذهبی و یا صرفاً مذهبی- سنی
بوده است که به چندین ملیون از پیروان مذهب شیعه و فرقه های آن، خصمانه
برخورد داشته اند. اگر این بخش ها را هم در نظر بگیریم، با تمام درد انگیزی
های آن نیروی مدافع طالبان را در سطح عملی ویا ذخیره بالقوه تشکیل میدهند.
هنگامی که طالبان دو محور، قومی و مذهبی را هر روز برجسته می کنند، در داخل
و خارج کشور، آنانی که دلبسته گی به نقش چنین عوامل دارند، می بینند که
طالبان اهداف قلبی آنها را تحقق می بخشد، به ابراز خوشی و پایکوبی می
پردازند. کمبودی که چنین دلبسته گی را زمینه میدهد و یار و یاور این گروه
از عناصر خاین وشیاد یا "لابی" های طالبان می شود، این هم است که با روحیه
و فرهنگ احترام به اجزای قومی و احترام به دیگر اندیشان مذهبی و دیگر
باوران تربیه نشده اند. چنین است که خلیلزاد از آن جایگاه ومقام و محبوبه
سراج زنی هم اندیش او و امثالش، با سعی و کوشش برای خزیدن در میان زنان
ودختران میهن، قباحت زدایی را برای طالبان پیشه کرده اند.
با توجه به ماهیت طالبان، اهداف پروژۀ بسیار خطرناکتر برای مردم افغانستان
و منطقه، با توجه به کارکرد های سه سال پسین و دور نخست حضور در کابل،
همچنان واکنش ها در برابر لابی های طالبان؛ تصور میشود بهتر آن باشد که
اهداف ضد انسانی و ستمگرانۀ طالبان با اسناد ومدارک انتشار بیابند و همزمان
طرح های بهبود خواهانه میان مخالفان طالبان شکل بگیرند و بسیجنده شوند.
با این شیوه و رفتار، تضمین هایی به دست می آیند که ریشه دار می شوند و
صدای اعتراض بر یک گروه وحشی وظالم، "لابی" های آن را نیز نشان میدهد.
محورهای عدالت اجتماعی، مطرود دانستن برتری جویی های قومی، مذهبی، زبانی
ومحلی. پایبندی راسخ به تساوی حقوق زنان ومردان. مخالفت با پروژۀ مدرسه
سازی و شست وشوی مغزی. انتخابی بودن والی ها، نپذیرفتن والی های بیگانه با
مردم مناطق، دفاع از ابراز آرای مردم برای حکومت آینده و نپذیرفتن حکومت
تحمیلی- استبدادی، دینی و سایر مطالبات مورد نیاز مردم افغانستان؛ تضمین
هایی اند که لابی های این گروه ستمگر مزد بگیر را نیز به چالش کشیده و برای
نزدیکی و همکاری مخالفان یا اجزای بسیار پراگنده کمک میرساند.
آری، بهترین تضمین سعی در جهت رفع این کمبود است.
|