عریانم
عریانم
عریانم
مثل تاکستانهای سوختهٔ پروان
عریانم
با شال گرم نگاهت بپوشانم
فریاد هایم را که تکه تکه میشنوی
خنجر برگلوگاهم گذاشته اند
بیزمان، بیتقویم
در مسیر باد ایستادهام
میترسم،
میترسم
بیشهزار سبز چشمّهایت کجاست
تا پنهان شوم
با باد با خاکباد درآمیزم
مگذارَ تکه تکه فریاد هایم
گم شوند
در گرد باد پیچ و در پیچ هیچ
با دستان عاشقت
خنجر ازگلوگاهم بردار
... و آنگاه انفجار درد است
و آتشفان فریاد
فریاد
فریاد
|