شبی که قلب قناری چو بید لرزان بود
شبی که تا به سحر گریه های باران بود
شبی که درهی شب بود و شانه، شانهی عشق
شبی که خنجر شب بر گلوی «مرجان» بود
شبی که دختر رز در حجاب خود جان داد
شبی که چنگ به چنگال بد سگالان بود
شب دروغ، شب فتنه یی که فردایش
به شهر تا که بخواهی تفنگ ارزان بود
شب هجوم ملخ ها به کوچه کوچهی شهر
شبی که قصه ی هول و هراس و زندان بود
شبی که اسم شبش بود واژه ی تاراج
شبی که لوحه ی اعدام در خیابان بود
شبی که بانوی خورشید بامداد نکرد
شبی که ماه ز ترس ترور پنهان بود
دلم برای کتاب یتیم من می سوخت
شبی که جشن بزرگ کتاب سوزان بود
فرانکفورت ۱۵ اگست ۲۰۲۲
|