دکتر شفیقه یارقین(دیباج)
شاعر، نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور.
بزرگبانویی افتخارآفرین و یکی از غنیمتهای ارزشمند دنیای ادبی و فرهنگی
افغانستان.
ایشان زادهٔ ۲۴ قوس ۱۳۴۴ در استان سرپل استند و از جملهٔ نخستین زنان قلم
به دست اوزبیک تبار محسوب میشوند که به شکلی معیاری و حرفهیی در دو زبان
اوزبیکی و فارسی شعر سرودهاند و به خلق آثار ادبی پرداختهاند.
خانم دیباج در کارنامهٔ درخشان فعالیتهای فرهنگی خود، دستاوردها و
پژوهشها و آثار ارزشمندی را درج کردهاند که همگی از ارزش وجایگاه والایی
برخوردار است. ایشان الگویی از یک بانوی فرهیخته و پرتلاش و افتخارآفرین
استند که با توانمندیها و آثار خود مرزها را پیمودهاند.
اشارهیی اجمالی بر فعالیتها و دستاوردهایشان؛
تحصیلات:
ـــ دکترای زبان و ادبیات اوزبیکی، در سال ۱۹۹۹ از انستیتوت زبان و ادبیات
میر علی شیر نوایی اکادمی علوم جمهوری ازبکستان.
ـــ لیسانس از فاکولتۀ ژورنالیزم دانشکدۀ ادبیات و علوم بشری دانشگاه کابل.
دوره متوسطه و عالی در لیسۀ رابعۀ بلخی کابل
ـــ ابتداییه در لیسۀ سلطانه رضیۀ مزارشریف
وظایف رسمی:
ـــ ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۰ رییس شورای علمی وزارت معارف و مشاور نصاب تعلیمی
ـــ ۱۳۸۵- ۱۳۸۷ رییس امور تربیتی وزارت معارف و مدیر مسئول مجلۀ «تربیت»
ــــ ۱۳۸۴- ۱۳۸۵ مشاور نصاب تعلیمی
ـــ ۱۳۸۰-۱۳۸۱ معین مسلکی وزارت امور زنان. (وکیل در لویه جرگۀ اضطراری)
ـــ ۱۳۷۶-۱۳۸۰ عضو ارشد علمی اکادمی علوم ازبکستان.
(۱۳۷۶-۱۳۸۰ از تسلط طالبان بر شمال افغانستان تا ایجاد حکومت موقت در
مهاجرت عضو ارشد علمی اکادمی علوم ازبکستان)
ـــ ۱۳۷۴-۱۳۷۶ رییس شورای اسلامی زنان جوزجان و همزمان با آن مدت سه سال
استاد افتخاری در انستیتوت پیداگوژی میر علی شیر نوایی جوزجان.
ـــ ۱۳۷۰- ۱۳۷۴ مشاور فرهنگی والی جوزجان.
ــ ۱۳۶۸-۱۳۷۰ در بست فوق رتبه با حفظ حقوق ــ کدر علمی اکادمی علوم به حیث
رییس عمومی نشرات و تبلیغات مجلس سنا و در عین زمان مدیر مسئول مجلۀ ماهانۀ
«سنا» و گوینده و تهیه کنندۀ برنامۀ هفتگی «صدای سنا» در رادیو و تلویزیون
ملی افغانستان
ـــ ۱۳۵۹-۱۳۶۹ عضو علمی و رییس یکی از شعبات اکادمی علوم اکادمی علوم
افغانستان.
ــ ۱۳۵۷-۱۳۵۹ مدیر برنامه های ادبی رادیو و تلویزیون افغانستان و در عین
زمان تهیه کننده و گویندۀ برنامه های ادبی رادیو و تلویزیون ملی
ـــ ۱۳۵۶ معلم در معارف افغانستان.
از ایشان ۴۱ اور به چاپ رسیده است که عبارتاند از:
ـــ دیوان ظهیرالدین محمد بابر (متن انتقادی) در بیشتر از (۵۰۰) صفحه شامل
مقدمه یکصد و سی و هشت صفحهای به زبان دری، لغتنامه، فهارس و تعلیقات، سال
چاپ ۱۳۶۲
ــ دیوان نادره بیگم در بیشتر از (۳۵۰) صفحه شامل مقدمه ای بیشتر از یکصد و
شصت صفحه به زبان دری، سال چاپ ۱۳۶۸
ـــ بابرگه ارمغان (ارمغان به بابر)، (مقدمه، تدوین و اهتمام) سال چاپ ۱۳۶۲
ــــ نصاب الصبیان (با مقدمه، لغتنامه و اهتمام) سال چاپ ۱۳۶۲
ـــ سیمای میر علی شیر نوایی (کار علمی مشترک با محمد حلیم یارقین) به زبان
فارسی، سال چاپ ۱۳۶۹
ــــ بابر منگولیگی (جاودانگی بابر)، (کار مشترک علمی با محمد حلیم یارقین)
سال چاپ ۱۳۷۲
ـــ ترکی آتلر سوزلیگی (فرهنگ نامهای ترکی)، ( کار مشترک با محمد حلیم
یارقین)، شبرغان، سال چاپ ۱۳۷۷
جوایزی که ایشان به دست آوردند:
ـــ جایزه بین المللی دکتر محمد معین در سال ۱۳۹۰ از کشور جمهوری اسلامی
ایران.
ــ مدال ملالی در سال ۱۳۹۰
ــــ مدال غازی میر بچه خان ۱۳۸۹
ـــ جایزۀ بهترین کتاب سال ۱۳۸۷ از کشور جمهوری اسلامی ایران برای کتاب
فرهنگ دو جلدی ازبکی به فارسی
ــــ جایزه و مدال طلای فوند بین المللی بابر از کشور جمهوری ازبکستان ۱۹۹۹
ــــ جایزۀ “آزادی” مجتمع جامعۀ مدنی افغانستان “مجما” در سال ۱۳۸۶
ـــ جایزۀ ادبی “حکیم ناصر خسرو بلخی”
ـــ دو جایزۀ مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ
ـــ چند مدال صداقت، دو نشان افتخار، ترفیعات فوق العاده، تقدیرنامه های
درجه اول و تعدادی تحسین نامه
استاد دیباج عزیز شما مانند گنجینهیی در بستر اقلیم ادبیات و فرهنگ کشور
ما استید و برای من افتخار بزرگیست که با شما این مصاحبه را دارم.
🍁استاد جان لطفا اندکی دربارهٔ فعالیتها و
کارهای اخیر خود برای ما بگویید؟
ج- من در حال حاضر در گروه شعر و داستان کودک به حیث مدیر و
ویراستار مشغول فعالیت هستم، در هفته نامهی سبزمنش به حیث ویراستار کمک
میکنم و در حال ویرایش دیوان استاد محمد عظیم عظیمی سرپلی هستم. این دیوان
که حدود ده هزار بیت دارد، باید تا بهار سال جدید خورشیدی چاپ شود.
در دو – سه ماه گذشته دو دفتر شعر خودم و در روزهای نزدیک دو دفتر شعر
اوزبیکی و تورکمنی با تقریظ و ویرایش من از چاپ برآمد.
🍁یکی از فعالیتهای بسیار ارزشمند شما در این
روزها مدیریت گروهی به نام «شعر و داستان کودک» است که شما در کنار مدیریت
این گروه در فضای مجازی به آموزش آموزههای آثار کودکان و نوجوانان و
ویراستاری آفرینشهای گروه میپردازید.
ج- از جنوری سال ۲۰۲۱ این گروه را ایجاد کردم تا فعالیت
مسنجمتری در عرصهی ادبیات کودک داشته باشیم. اعضای این گروه را شاعران و
داستان نویسان زن تشکیل میدهند و تا حال در چهار زبان فارسی، پشتو،
اوزبیکی و تورکمنی ۳۹۳ پست نشر کرده ایم که در برگیر ۱۹۰ داستان و بیش از
هزار پارچه شعر و ترانهی کودک است.
دستاورد بانوان گرامی این گروه، از نظر کمیت و کیفیت چشمگیر است و به جرٲت
میتوانم بگویم که تا حال هیچ گروه و بنیاد و انجمنی این همه آثار خوب برای
کودک خلق نکرده است.
🍁جایگاه ادبیات کودک را در افغانستان چگونه
میبینید و در کل فضای ادبیات کودک در میهن ما در چه سطحی است؟ و چه
کارهایی برای گسترش این بخش باید انجام داد؟
ج- در گذشته به ادبیات کودک توجه چندانی نمیشد. در زمان کودکی
خودم، جز کتاب های درسی فارسی چیزی برای مطالعهی کودک وجود نداشت. در دهه
۵۰ مجلهی هفتهگی "کوچنیانو انیس" که کاملن مصور بود، خدمت بزرگی در
عرصهی ادبیات کودک انجام داد. این مجله فراز و فرودهایی هم داشت، گاهی
تعطیل میشد، گاهی با نام های مختلف چون کمکیانو انیس و انیس اطفال دوباره
عرض وجود میکرد.
در دوران حکومت حزب دموکراتیک توجه بیشتری به کودک شد. مجموعههای شعر و
داستان کودک به زبان های مختلف کشور چاپ شد، ترانههای گروهی موزیکال و
برنامههای رادیویی و تلویزیونی برای کودک نشر شد، در نصاب تعلیمی معارف
مضمون سرود و موسیقی گنجانده شد، سرودها نوتیشن و چاپ شد.
در سال های اخیر نهادهایی مثل بیبیسی، گهواره، بنیاد ادبیات کودک
افغانستان، حمایهی اطفال و غیره به چاپ کتابهای مصور کودک پرداختند. خودم
در وزارت معارف فصلنامهی تربیت را ایجاد کردم که تمام رنگی، در کاغذ عالی
و با تیراژ ۲۵ هزار نسخه چاپ و به مکاتب ابتداییهی کابل و ولایات توزیع
میشد.
این کارها تحول بزرگی در زمینهی رشد ادبیات کودک بود، اما البته که بسنده
نیست. دولت، نهادهای ملی و بین المللی و به ویژه والدین باید در این زمینه
کار کنند تا ادبیات کودک به رشد و گسترش لازم خود برسد.
ما تا فرهنگ کتاب خوانی و خرید کتاب را در خانواده و جامعه نهادینه نکنیم،
تا نصاب تعلیمی معارف را با روحیه، ذوق و سویهی کودک برابر نسازیم،
نمیتوانیم به اهداف بزرگتر رشد ادبیات کودک برسیم.
🍁از آنجایی که شما به ادبیات زبان فارسی و
اوزبیکی تسلط و دانش کافی دارید، با کدام یک از این زبانها بیشتر
سرودهاید و شاعرانهگی هایتان با کدام زبان بیشتر جاریست؟
ج- زبان مادری ام اوزبیکی است و طبیعیست اگر کسی به زبان مادری
خود تسلط بیشتر داشته و راحتتر باشد، اما بدبختانه در درازنای سه سده ما
اوزبیک ها را از زبان مادری مان جدا کرده بودند. ما به زبان مادری فقط سخن
گفته ایم، اما نخوانده ایم و ننوشته ایم.
تمام تعلیم و تحصیل رسمی و مطالعات شخصی من از کودکی تا جوانی به زبان
فارسی بوده است. حالا برای من زبان فارسی عین زبان مادری است و در هر دو
زبان میتوانم راحت بنویسم و خلق کنم، اما فقط در قسمت شعر، بیشتر فارسی
سروده ام و دامنهی تصورات و تخیلاتم در شعر فارسی گستردهتر است.
🍁مخاطبان سرودهها و اشعارتان در کدام قسمت
بیشتر است؟(اوزبیکی یا فارسی؟)
ج- با تٲسف باید بگویم که هنوز اوزبیک ها به فهم و درک کافی از
زبان شان نرسیده اند، هنوز اکثریت قریب به اتفاق اوزبیکان سواد خواندن و
نوشتن را در زبان مادری ندارند، لذا طبیعیست اگر مخاطبان فارسی زبانم
بیشتر باشد.
🍁به عنوان یک نویسنده و شاعر اوزبیک تبار،
آفرینشهای بانوان اوزبیک تبار و تورکمن و پشتوزبان ما نسبت به گذشته بیشتر
است و یا کمتر و به چه دلایلی؟
ج- گذشته ادبی ملل شرق به ویژه منطقهی خود مان را اگر ببینیم،
با تاریخ ادبیات مردانه روبرو میشویم. در تاریخ ادبیات ۲۰ جلدی صفا و
تاریخ ادبیات ۵ جلدی افغانستان، در دربار غزنویان که بیش از ۴۰۰ شاعر مرد
وجود داشت، چند شاعر و نویسنده و هنرمند زن را مییابیم؟ در مقایسهی
درصدی، شاید بگوییم کمتر از یک درصد!
احوال ادبیات زنان از گذشته های دور خراب بوده است.
اما خوشبختانه از ۶-۷ دهه به این سو، شمار شاعران و نویسندهگان زن در کل
منطقهی جغرافیایی مان و از جمله افغانستان بیشتر شده و از دید کمیت و
کیفیت، آفرینش های ادبی زنان رشد کرده است.
در میان سلاله های نامدار تورک مثل تیموریان و کورگانیان یا بابریان حرمت
به زن یکی از قوانین اجتماعی بوده است. شاهان و امرای تورک به تعلیم و
تربیت دختران به قدر پسران شان توجه داشته اند. از همین جهت شاهد مسجد بزرگ
بیبیخانم همسر اول امیر تیمور در سمرقند هستیم که بزرگتر و باشکوهتر از
مسجد امیر تیمور است، یا در دوره جهانگیر شاهدیم که در یک روی سکه تصویر
شاه و در روی دیگر تصویر ملکه اش نورجهان بیگم ضرب زده شده بود، یا صلاحیت
و قدرت عظیم گوهرشاد بیگم را پنج و نیم سده پس از وفاتش از روی آثار عمرانی
بجا مانده از او در افغانستان و ایران امروزی درمییابیم، یا بزرگترین و
باشکوهترین بنای عشق و وفاداری جهان به نام تاج محل، گواه ارجگذاری شاه
کورگانی به همسرش است. یا یگانه تاریخ نگار تاریخ ادبیات کهن ما گلبدن بیگم
دختر بابر پادشاه کورگانی است. نادره بیگم در سده ۱۸ میلادی نه فقط سلطنت
فرغانه را به عهده داشت، بلکه بهترین شاعر بود و در دربارش شاغربانوان
بسیاری را حمایت کرد.
گذشته ادبی بانوان اوزبیک پربار و شکوفا بود، اما همان گونه که گفتم، سه
سده ظلم و اختناق و تعصب دولت های مزدور، زبان اوزبیکی را به سوی اضمحلال و
نابودی کشاند.
خوشبختانه پس از ۷ ثور ۱۳۵۷ زبان اوزبیکی دوباره مجال ابراز وجود یافت. در
ساحهی پژوهش، تعلیم، تحصیلات عالی و آفرینش های ایجادی امکانات دولتی
فراهم شد و کتاب های متعددی به زبان اوزبیکی چاپ و منتشر شد. بانوان اوزبیک
برای تحصیلات عالی به اوزبیکستان اعزام شدند و در نتیجه شاعران و پژوهشگران
زن برای ظهور خود امکان یافتند.
امروز ادبیات اوزبیکی خیلی بهتر از سه سدهی گذشته است، اما هنوز به جایی
که در دورهی تیموریان وبابریان بود، نرسیده است.
🍁در کل اشعار امروزی زنان افغانستان را چگونه
میبینید؟
ج- در افغانستان، رشد زنان در عرصهی شعر خیلی بیشتر از ساحهی
داستاننویسی و پژوهش و ترجمه است. ایجاد گروههای ادبی آنلاین و حضوری،
شبهای شعر، جشنوارهها و مسابقات ادبی زمینههای خوبی را برای رشد شاعران
فراهم کرده اند. در اکثر مشاعرههای بداهه سرایی آنلاین شاهد حضور پررونق
شاعربانوان هستیم. خوشبختانه زود زود خبر چاپ و انتشار دفترهای شعر بانوان
هستیم. این ها همه از بهتر شدن زمینهی رشد شعر بانوان گواهی میدهد. اگر
در خود افغانستان وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی باثباتی فراهم شده
میتوانست، به آیندهی بهتر فرهنگی عموم جامعه و رشد ادبی بانوان به گونهی
خاص امیدوارتر میشدیم.
🍁نقاط قوت و ضعف آفرینشهای امروزی زنان
افغانستان در قسمت شعر را در چه چیزهایی میبینید؟
ج- نقاط قوت که خوشبختانه بیشتر است. رشد کیفی و کمی، بهتر شدن
زبان استعاری شعر و زیباتر شدن عنصر تصویر و تخیل، صراحت در ابراز احساسات
زنانه، جسارت در بیان واقعیتهای وجودی خود و جامعه، تنوع مضامین شعر، از
جملهی نکات مثبت و قابل ستایش شعر یانوان است.
اما در این میان دو موضوع به نظر شخصی خودم، کمی قابل تعمق است.
نخست این که هنوز هم خیلی از بانوان شاعر از واژهها و تشبیهاتی در شعر
استفاده میکنند وتوصیف هایی از خود و معشوق به دست میدهند که اگر نام
شاعر در زیرش نباشد، فکر میشود که یک مرد برای معشوقه اش سروده است.
دو دیگر این که بعضی از شاعربانوان عزیز ما برای کسب شهرت زودهنگام یا هر
هدف دیگری، خیلی برهنه و ایروتیک شعر مینویسند. این گونه شعرها باعث ایجاد
بدبینی جامعهی مردسالار و اخلاقمدار و اسلامیپندار ما میشود.
🍁از آنجایی که مردم ما چند دهه با جنگ و ویرانی
و مهاجرت روبهروشدند و این جریان هنوز هم ادامه دارد، این تحولات و
نابسامانیها چه تاثیری بر شما و دیگر عزیزان جامعهٔ ادبی و فرهنگی داشته
است؟
ج- شعر و هر نوع آفرینش ادبی و هنری، به بستر زبانی و فرهنگی و
جغرافیایی خود نیاز دارد. گل افتابپرست را نمیتوان در جایی که آفتاب
نیست، پرورش داد یا گل یخ را در بستر صحرای خشک و گرم کاشت.
هر مهاجر به ویژه شاعر و نویسندهی مهاجر در سالهای آغازین هجرت و غربت،
الهام و انگیزهی سرایش و آفرینش را از دست میدهد و به زمان درازی نیاز
دارد تا اول خودش را بیابد و بعد بهانهها و انگیزههای سرایش و آفرینش را.
من هم در غربت و هجرت چندین سال خودم را گم کردم و نتوانستم چیزی بنویسم.
وجود همین گروههای آنلاین ادبی باعث شد تا دوباره انگیزه و الهام نوشتن را
بیابم.
اما باز هم با باور کامل گفته میتوانم که اگر در وطن میبودم، ده برابر
بیشتر و بهتر میتوانستم بنویسم.
🍁آثار کدام شاعران کلاسیک و معاصر را بیشتر دوست
دارید و مطالعه میکنید؟
ج- من شعر خوبِ هر شاعری را دوست دارم. وقتی جوان بودم، عاشق
شعرهای فروغ فرخزاد و مولانا و هلالی چغتایی بودم. اما چون به ادبیات
علاقمند بودم، زیاد شعر خوانده ام. از رودکی، فردوسی، نظامی گنجهیی، حافظ
و سعدی، مولانا، هلالی چغتایی و جامی تا شاعران معاصر مثل نیما، شاملو،
فروغ، سیمین، نادرپور، مشیری و معاصرتر تا باختری و بهمنی و فاضل نظری و
...
اما بیشتر با اشعار فروغ فرخزاد، غزل های شمس، هلالی و بابر حال کرده ام.
یادم میآید که در کابل کلیات شمس همیشه در زیر بالشم بود و هر شب قبل از
خواب تا چهار- پنج غزل مولانا را با دقت و لذت نمیخواندم، نمیتوانستم
بخوابم. گاهی نیمه شب با الهام یک غزل از خواب بیدار میشدم و در حال و
هوای غزلهایی که خوانده بودم، چند بیت را مینوشتم و میخوابیدم. صبح که
بیدار میشدم، هنوز در حال و هوای غزل مولانا بودم و شعر ناتمام شب را در
چند دقیقه تمام میکردم. حالا هم برای من غزل های مولانا یک دریچه به روی
جهانی زیباتر است.
🍁علاقهٔ شما به ادبیات فارسی از چه زمانی شروع
شد؟
ج- من تازه صنف سوم را با اول نمرهگی به پایان رسانده بودم.
پدرم برای تشویق من یک کتاب از منابع روسی آورد به نام گل ارغوانی که دارای
چندین داستان فولکلوریک خلق روس بود. این داستانها فانتزی، تخیلی و بسیار
جذاب بودند. ترجمهی فارسی اش هم خیلی شیوا و رسا بود. خواندن این کتاب،
آغاز عشق من به مطالعه و به ویژه خواندن داستان شد که تا حالا ادامه دارد.
من از کودکی تا مهاجرت، هیچ شبی بدون مطالعهی کتاب نخوابیده ام. غربت باعث
شد تا از منبع و مواد مطالعه به زبان خودم محروم شوم.
🍁از چه زمانی به شکل جدی شعر سرودید؟
ج- من در کودکی و جوانی بیشتر داستان و پارچه های ادبی
مینوشتم، اما از سال ۱۳۵۷ به بعد، به شکل پیگیر با شعر پیوند خورده ام.
🍁به عنوان یک زن در طول فعالیتهای خود بزرگترین
چالشهای پیش رویتان چه بود؟
ج- خوشبختانه من در خانوادهی بسیار روشنفکر، باسواد و بافرهنگ
به دنیا آمدم و خیلی از چالش هایی که دیگر دختران و زنان سرزمینم داشتند را
نداشتم. پدرم بزرگترین مشوق و حامی من بود. همه زمینه های مادی و معنوی را
برای رشد استعدادهایم فراهم کرد. خدا جایش را بهشت برین و روحش را شاد
بدارد!
اما من در جامعه دو چالش بزرگ را در پیش رو داشتم و صدمه های زیاد روانی،
اجتماعی و کاری را از این دو چالش، دیده ام. چالش اول، اوزبیک بودن من و
برخورد تبعیضی حکومت و جامعهی فرهنگی بود که تا حالا ادامه دارد. من از
خیلی مقام هایی که شایسته اش بودم، به خاطر اوزبیک بودنم محروم شدم.
تلخترش این که با وصف داشتن ۶ مجموعه شعر فارسی، صدها مقاله و ده ها کتاب
به زبان فارسی، هنوز هم جامعهی فارسی زبان مرا به حیث شاعر فارسی، جدی
نمیگیرد.
چالش دوم، زن بودن من و بیباوری جامعهی مردسالار به تواناییها و
استعدادهای زنان است. خیلی زمان برد تا مردهای جامعهی فرهنگی افغانستان
بپذیرند که شعر و داستان و مقاله های علمی- تحقیقی ام را خودم مینویسم نه
شوهر و پدر و کدام مرد دیگر.
🍁آیا عادات خاصی در نوشتن و یا سرودن دارید که
هنوز هم همراهتان باشد؟
ج- بلی. یک عادت خوب و یک عادت بد دارم. عادت خوبم این است که
وقتی مینویسم، از خودم بیرون میشوم، همه فکر و ذهنم درگیر نوشته ام
میشود و هر چیز دیگری را فراموش میکنم. در چنین حالتی هم بسیار زیبا
مینویسم و هم با سرعت زیاد مینویسم. مقالهیی را که دیگری در یک هفته
بنویسد، من در چند ساعت می نویسم.
عادت بدم این است که آغاز هر کاری برایم دشوار است. برای خودم بهانه
میجویم، با کارهای دیگری خودم را درگیر میکنم و نوشتن را تا زمانی به عقب
میاندازم که آخرین فرصت باشد. یادم میآید که همیشه در هر سیمینار اکادمی
علوم و انجمن نویسندهگان موضوع میگرفتم، نام مقاله را تعیین میکردم،
مواد و منابع را می یافتم و یادداشت برمیداشتم، اما نوشتن را هی به عقب
میراندم. گاهی دو سه بار از سوی تدویر کنندهگان سیمینار تیلفون و شکایت
میآمد تا بلاخره در آخرین روز پذیرش مقاله، مینشستم و بدون این که قلم را
از روی کاغذ بردارم، مینوشتم، تمامش میکردم، ویرایش و پاکنویس کرده،
میفرستادم.
این هر دو عادت تا حالا با من است و نتوانسته ام تغییرش بدهم.
🍁و یک سوال دیگر دربارهٔ دکلمه یا خوانش شعر دارم.
یکی از مواردی که امروزه زیاد در میدیاها میبینم و میشنوم تولید کلیپهای
خوانش شعر است که متاسفانه اکثر این آثار غیر معیاری استند و بیشتر از روی
ذوق و علاقهٔ فردی انجام میشوند اما نام دکلماتور به صاحبان این آثار داده
میشود، نظرتان در این باره چیست؟
ج- حالا که فیسبوک، انستاگرام، یوتیوب و غیره تریبون های رایگان را در
اختیار همه قرار داده است، همه کس همهکاره شده است. همه شاعر و
داستاننویس و آوازخوان شده اند، همه کارشناس مسایل مختلف شده اند، همه
نکته ها و وجیزه های فلسفی میگویند، همه راهکار برای سلامتی جسمی و روحی
و خانوادهگی میدهند و خلاصهی کلام هرچه که به ذهن شان میرسد و توان
انجامش است را میکنند.
دکلمهی شعر هم یکی از همین موارد است.
برای دکلمهی خوب، اولتر از همه فهم درست محتوا و وزن شعر، بعد صدای گرم و
خوشآیند، بعد ادای درست کلمات، بعد پختهگیِ نفس، بعد انتخاب موسیقی مناسب
با متن شعر، بعد ساختن کلیپ با انتخاب تصاویر زیبا و تکمیل کنندهی محتوای
شعر اهمیت دارد.
خیلی از دکلمه ها را شنیده ام که وزن شعر برهم خورده است، کلمات غلط خوانده
شده است، برای بگروند شعر شاد، یک آهنگ بسیار غمگین یا برعکس انتخاب شده
است. حتا شنیده ام که دکلماتور محترم هرچه آ، ی، ع، همزه را ح یا هــ تلفظ
کرده است. آزادی را هازادی، عشق را هشق خوانده و خم بر ابرو نیاورده است.
چه بگویم؟ در همه زمینه ها با انواع ناهنجاری ها و به اصطلاح گد و ودی ها
روبرو هستیم.
🍁با تجربیات فراوانی که در طول این سالها در
فعالیتهای خود داشتید بزرگترین خصلت یا ویژگی خود برای دستیابی به این
موفقیتهای چشمگیر را در چه میبینید؟
ج- اگر به گونهی فشرده بخواهم بگویم، در گام نخست استعداد
خدادادی و موروثی، دوم ذوق و علاقه، سوم و مهمتر از همه مطالعات گسترده و
مداوم، استقامت و تلاش پیگیرانه و ریاضت کشیدن در راه دانش بوده است. تا از
چیزهایی نگذری، به چیزهایی نمیرسی. من مدتها از خواب کافی، تفریح و
سیاحت، تماشای فیلم و کنسرت، نشستن با دوستان، کافه و رستوران و خرید
رفتنها گذشته ام و چند برابر بیشتر از توانم کار کرده ام تا به این جایی
رسیدهام که هستم.
🍁و در کلام آخر پیامتان برای بانوان و
دوشیزههایی که پا به عرصهٔ ادبیات گذاشتهاند، چیست؟
ج- فکر میکنم اگر اول به قدر کافی شعر خوب و داستان خوب
بخوانند، بعد در زمینهی وزن و سایر اساسات هنری شعر و داستان مطالعه کنند
و پس از آن با پشتکار، ذوق و علاقهمندی به آفرینش بپردازند، حتمن موفق می
شوند.
به امید شکوفایی و گسترش ادبیات، هنر و فرهنگ سرزمین مان، به ویژه
شکوهمندی هرچه بیشتر ادبی بانوان عزیز.
یک دنیا ممنون استاد دیباج عزیز و گرانمهر ما.
فهرست مهمترین آثار چاپ شدهٔ دکتور شفیقه یارقین دیباج:
الف: آثار علمی- پژوهشی
- دیوان ظهیرالدین محمد بابر (متن انتقادی) در بیشتر از (۵۰۰) صفحه شامل
مقدمه ۱۳۸صفحهیی به زبان دری، لغتنامه، فهارس و تعلیقات، انتشارات اکادمی
علوم افغانستان، کابل: ۱۳۶۲/ این کتاب برنده مدال طلای فوند بین المللی
بابر و جایزه اول مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان شد.
- نادره و شعرهای او، (دیوان اوزبیکی نادره بیگم در بیشتر از ۳۵۰ صفحه شامل
مقدمهٔ مفصل بیشتر از ۱۶۰ صفحه به زبان دری)، انتشارات اکادمی علوم
افغانستان، کابل: ۱۳۶۸
این کتاب برنده جایزه اول مطبوعاتی وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان شد.
- دیوان شاه غریب میرزا غریبی، با الفبای سریلیك (مقدمه و اهتمام)،
تاشكینت: ۲۰۰۱م.
این کتاب در همان سال از سوی اکادمی علوم اوزبیکستان به عنوان بهترین
دستاورد علمی جدید شناخته شد،
- فرهنگ اوزبیکی به فارسی در ۲ جلد، (کار مشترک با محمد حلیم یارقین) دارای
(۱۴۳۲) صفحه، انتشارات سخن، تهران: ۱۳۸۶.
این کتاب برندهی جایزه محمد معین و برندهی بهترین کناب فصل ایران شد.
- كامران میرزا نینگ حیاتی و ایجادی، تز دکترا، در بیشتر از ۴۰۰ صفحه،
مطبعهٔ اعتصام، كابل: ۱۳۸۸
این کتاب در تاریخ ادبیات اوزبیکی نخستین بار به گونهی مفصل به زندهگی،
افکار و تحلیل شعر های این شاعر پرداخته و متن انتقادی دیوان فارسی و
اوزبیکی اش را ارایه کرده است.
- دریا در گوهر (دیوان کامل ظهیرالدین محمد بابر)، با مقدمه، مقابله و
تصحیح، انتشارات بیهقی، مطبعۀ احمد، کابل: ۱۳۸۷.
- دیوان شاه غریب میرزا غریبی، مطبعهٔ اعتصام، كابل: ۱۳۸۸.
- ایپک تالهلری، کابل: ۱۳۸۹.
این کتاب، نخستین تذکرۀ شاعر بانوان اوزبیک افغانستان است.
- يولدوزلر ايزيدن،کابل: ۱۳۹۲
این کتاب، نخستین تذکرۀ شاعران جوان معاصر اوزبیک افغانستان است.
ب – ترجمه بدیعی:
- رباعیات مولانا جلال الدین محمد بلخی- رومی، (ترجمۀ شعری به زبان
اوزبیكی)، کابل: ۱۳۸۶.
- نَی تیلماجی، (ترجمۀ منثور و تلخیص شدۀ قصههای مثنوی به زبان اوزبیكی)،
کابل: ۱۳۸۶.
- قیته توغیلگن پری کویلهیدی، (ترجمۀ گزینۀ شعرهای فروغ فرخزاد به زبان
اوزبیكی در وزن و فورم خودش)، کابل: ۱۳۸۸.
ج – مجموعهی شعر و داستان:
- ینه کوریشگونچه، مجموعۀ داستانهای کوتاه اوزبیكی
- چهار مجموعه شعر اوزبیکی به نام های:
- آلیس دن بیر سېس – ۱۳۸۸،
- اویغاق توشلر – ۱۳۸۹
- تون توگنمس اېمس- ۲۰۲۳.
- قویاش بیزنی کوتماقده، تاشکینت: ۲۰۲۳
- شش مجموعه شعرهای فارسی به نامهای:
شرم شبنم، لحظههای بیشتاب، کوچ فرشتهها، رها در باد، از تبار بهاری
دیگر، كوچ خورشيد
این دفتر از سوی انتشارات شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی در تهران در
۱۳۹۱ چاپ شده است.
د – ادبیات کودک:
-ایپك قنات قلدیرغاچ، (مجموعهٔ شعر كودک)، كابل: ۲۰۱۱م
- قازهای کودکربا، داستان کودک، کابل: ۲۰۰۱۷
- شعر و رنگ آمیزی (آشنایی با میوهها)، مجموعهی شعر کودک، کابل: ۱۳۹۶
- یولبرسچه نیگه اورمان گه قاچدی؟، داستان کودک، کابل: ۲۰۱۹
- ایکی کوچوکچه، داستان کودک، کابل: ۲۰۲۲
هـ - چند تالیف مشترک با محمد حلیم یارقین:
- سیمای میر علیشیر نوایی، کابل: ۱۳۶۹
- بابر منگولیگی، شبرغان: ۱۳۷۲
- تورکی آتلر سوزلیگی (فرهنگ نامهای توركی)، شبرغان: ۱۳۷۷
- در بارۀ زبان، خط و فرهنگ نویسی تورکی، کابل: ۱۳۸۶.
- فرهنگ دوجلدی اوزبیکی به فارسی
و – آثار چاپ شده در اوزبیکستان با الفبای سریلیک و لاتین:
- دیوان شاه غریب میرزا غریبی، تاشكینت: ۲۰۰۱م.
- زندهگانی و آثاركامران میرزا، (تز دكترا) تاشكینت: ۱۹۹۹م.
- تكلمه بر چاپ كابل دیوان بابر، تاشكینت: ۲۰۰۴م.
- قویاش بیزنی کوتماقده، مجموعهی شعر
ز – مقدمه، تدوین و اهتمام: ۱۰ عنوان کتاب
ح- ویرایش کتاب های درسی اوزبیکی: ۱۲ کتاب که تا صنف ششم چاپ شده است.
ط – مفردات نصاب تعلیمی مضمون اوزبیکی مکاتب افغانستان
گردآورنده؛ سلینا آزاده
|