زنخواب رهایی می بیند
از تمامی، بند های جهان
بهر دستان زن ساخته اند
ای دریغ ،دست بند ،های جهان
زن خواب رهایی می بیند
از گپ از داستان های دروغ
از تمام دروغ های جهان
ساخته قهرمان های دروغ
و اما، زن به دریا نمیتواند زد
دل تنگش پر از پریشانی ست
سهم زن های سر زمینم آه
درد ،اندوه است و ویرانی ست
زن تنها ای زن در بند
چقدر بر سر تو تاخته اند
دوزخی ها زنده گی ات را
دوزخی از برات ،ساخته اند
زن بودن غم بزرگی است
زن تنها، ای زن در بند
ای پری ی حکایت غمگین
زن بودن غم بزرگی است
به تمام کتاب ها سوگند
ساجده میلاد
|