پریِ داستانم، شور ومستی از ازل دارم
ترا ای قاف آتش تا قیامت در بغل دارم
تو شیرینی و ظرف واژگانم با تو شیرین است
ترا دارم، هرآنچه دارم از جنس عسل دارم
دلی دارم که در احیای عشق کهنه مشغول است
من از جادوی چشمانت هزار و یک مثل دارم
نفسهای ترا در عمق جانم میکنم پنهان
برای حفظ آغوش تو با دنیا جدل دارم
اگرچه نیستم بیدل، ندارم فهم تند اما ـ
به نام درد و دلتنگی بسی کوه و کُتل دارم
پری یی عاشقم در من غزل از آسمان آید
شکست این خموشی را غزل پشت غزل دارم
شکیلا شعله
|