هرات
اگرچه زادگاهِ من هرا تست
نگاهِ من نگینِ کاینا تست
به یادِ مکه پیغمبر حزی نست
هریوازاده را خوش بیّنا تست
-۱ چشت شریف
نمادِ عشق و مستی تا که چش تست
به چشم صوفی دل چون بهش تست
سرودم با سماع دید هی تر
هریوا خطّه ی معن یسرش تست
-۲ کروخ
کروخ آیینه دارِ «تازیاب »ست
تمدن نامه ی آهنگ نا بست
غزل را «سیّدا » مستانه گفت هست
سماعش مستیِ با آب و تا بست
-۳ اوبه
نمادِ فرّ و فرهن گست ای نجا
فراست فرصت آهن گست ای نجا
بهارِ «اوبهی » گل کرد و پژمرد
خروش چشمه در سنگ ست ای نجا
-۴ انجیل
هریوا را کمربندست انجیل
و الطافِ خداوندست انجیل
تغییری «ر » و «لِ » لالایی ماست
بلی دربند پسوندست انجیل
-۵ گذره
فزودم بر گذر تا نیمه ی آه
لبالب شد لبم از ذکر الله
«زیارتگاه » و «قصرِ انبیاء »اش
فراسو پرورد در چشم آگاه
-۶ شیندند (اسفزار)
درین جا «اسفزاری » کرده انشا
به اوصافِ هری رمزِ محشّا
شنیدم تا کراماتِ «نمد پوش »
خرد در خود تپید و کرد حاشا
***
نمی دانی که شیندند اسفزارست؟
کهن تاریخ ما زار و نزارست؟
ز کلکِ اسفزاری گل چکیده
هریوا چامه پردازِ هزارست
-۷ ادرسکن
سفر کردم به ادرسکن پیاده
کنم تا از صفایش استفاده
کهن دیباچه ی زردشت ای دوست
زمان در نام زیبایش نهاده
-۸ غوریان
دری نجا غور با پسوند «یان »ست
به قاموسِ هریوا غوریا نست
من از «زنگ یسبا » می آیم ای دوست
نشاطِ نشئه ی «دارا » عیا نست
-۹ زنده جان
بسانِ پیله پیچد تار و پودم
پرِ پروانه می بافد سرودم
برافروزد به وصفِ زنده جان دل
هزاران مشعل، آهنگِ درودم
***
کهن بنیاد، فوشنج ست ای دوست
به معیارِگهرسنج ست ای دوست
و رنگِ زندگی ما تست و مبهوت
بسانِ شاه شطرنج ست ای دوست
-۱۰ گلران
نمی دانی که گلرا نست ای نجا
زمینش مست زعفران ست ای نجا 1
نمی دانی که با پسوندَ رانش
گلِ ب یخارحیرا نست ای نجا
-۱۱ کهسان
دری نجا مرقدِ ب نحسام 2 ست
قلم برّنده چون شمشیرسا مست
به کهسانِ محبت، گنبدِ عشق
بلا بالای هستی را وسا مست
-۱۲ پشتون زرغون (شافلان)
دو بیتی تا شود مستانه سیّال
کنم آهنگ تاریخِ کهنسال
نمی دانی که اینجا شافلا نست
اشارت کرده ام اما به اجمال
***
دوبیتی تا شود مستانه موزون
زه لیکم، ملگرو: «پشتون » و «زرغون »
کهن نامش عزیزان شافلا نست
به خونِ دل شناور گشت مضمون
-۱۳ کشک
ندانم کوشک یا کُشک ست ای نجا
بهارستان پُر مُشک ست ای نجا
چنین می گفت رندِ خانه بردوش
طراوت خانه ی خش کست ای نجا
-۱۴ کُشک کهنه
نمی دانم که کُشک کهنه چو نست
تسلسل نامه ی سیرِ قرو نست
میانِ کُشک و کُشکِ کهنه ربط یست
فزون ای نجا نماهنگِ فسو نست
-۱۵ فارسی
زبانِ فارسی شد خطّ هآرا
مدارِ معرفت دارد مدارا
سرودِ پهلوی را می نوازد
هری و غزنه و بلخ و بخارا
---
۱. در گویش حرف «ع » حذف می شود. بنا بر این «زفران » بخوانید تا بی وزنی
رنگ ببازد.
۲. ابن حسام
|