شامیست تاریک و سیه، پیراهن مشکین تو
چون قرص ماهی سرزده، زان سینهٔ سیمین تو
در موج خونین شفق، دیدم هلال سرخگون
گفتم فتاده در قدح، عکس لب نوشین تو
چون آبشاری از طلا، بر کوه سیمین و سپید
ریزد فرو بر شانه ات، آن گیسوی زرین تو
پروین بود عقد گهر، برگردن عاجت، ولی
در روز روشن سرزده ای ماه من، پروین تو
ماند به مهر صبحدم، در ابر خونین سحر
رخسارهٔ گللگون تو، در چادر رنگنین تو
خواهی شبی چون نور مه، در خوابگهت ره کنم
بوسم بروی بسترت، اندام عطر آگین تو
این چشم مست او، تو در محراب، ساغر میکشی
هندو وش جادو گرم، حیرانم از آئین تو
|