ا -انتحار
ب - بمباران
ج - جنگ
خ - خودکشی
ح -حجاب
ک- کودک شوهری
چند حرف دیگری خشن کمی
مکث !
چون با شنیدن واژه های
جنگ ، فکر کاشتن خودکشی
کودک شوهری
غ - غربت
ک - کوچیدن
ف - فرار
و چند واژه دیگری کمی
سکوت مرگبار !
به چشمان گرد و پر از یاس
و اینکه مگر سر زمین ما جهنم است؟
درس ما
فصل های خشنونت
سنگسار ، شلاق ، بربریت ، تجاوز ، لواطت و جهل
عنوان عناوین سرخط
اخبار تکراری ، مایک ، کمره و اکشن !
نگاه کن!
الفبای ما آتش
شلیک تفنگ ، دود
تانگ ، کلشینکوف
انتحار
شعار ما عقب گرایی
زنده باد به خایئنین
مرده باد به حماسه آفرینان ( )
شعار های ما مثل پله ی ترازو است
گاهی حق را ناسزا
گاهی ناحق را نوازشگریم
و کلمات تاکیدی :
نرفتن دختران به مکتب،
بستن دانشگاه ها
و نگاه های
گرسنه ی مردان شهوت پرست
به حریم و نجابت
زنان پوشیده مان
بهای لوطی خواجه نهی المنکر
بر تار موی زنان
و بهانه ی خذف حضور شان
…..
در سر زمین ما
همه می کوچند
رقص ها
آواز ها
امید ها
تلاش ها
و عشق ……
نژاد ها و قوم و طایفه
و زبان های مختلف
حتا خدا هم
کوچید ….
آها
ما در جفرافیای همسایه گان ما
شکوه ی معبد گاه مان
را سجده میکنیم
و به پای دیدن شان
پول می پردازیم
آثار عتیقه ما
به موزه های شهر های بزرگ
به تمدن های آنها
رقم میخوردند
آیه های افق های تاق مان
در بن وبست
های آنها زندانی اند
…..
همه را فرار دادند
در زیر مجموعه ی غیر معمول
مغز های ما با طیاره ها حمل شدند
تا از روایت های زنده زنده فرار بکند
و حتا زنده گی هم
دارد ای از ما کوچید !
کنار دریا ها
تا غذایشان ماهی
و هوای شان
هوای ملایم مدیترانه ی و خلیجی و معاش
شان بخور نمیر
نهنگان باشد
حتا درختان ما از سرزمین ما کوچیدند
درختان ما یگانه پاسداران واقعی بودند
چون ریشه در بیشه داشتند
درختان مرمی باران ما هزاران تصویر
از صحنه های جنگ و قربانی
عساکر که سنگر های شان را
باداران شان فروختند
در میدان نبرد حماسه آفرینان
و درختان
پشت میله ها اسیر شدند
دیگر برگان درختان ما
خش خش نمی کند
پرنده گان ما دیگر آواز نمی خواندند
چون آوازی پرندگان را هم از آنها چیدند
و آواز خواندن پرنده گان حرام است !
اگر پرنده آواز خواند سرش خشک ترشیده میشود
شلاق میخورند
در نهایت تجاوز میشود
و در آخر به
دست ِ خواجه حسن در چوک مندوی اعدام میشوند
آه زنده گی
نگاه کن!
این رسم و آئین تو نیست
زنده گی تنها نفس کشیدن و خوابیدن نیست
با این حقیقت های سرابی
ممکن نیست
ما با کوچیدن ها خالی
خالی می شویم
غربت ها مرگ اند
غربت ی که دیگر در آن امید
برگشت نیست
غربت ماشین جنگ است
که شعله وار تر می شود
وزمان ی آتش جنگ
شعله وار تر شد
درنهایت
نمی توان آتشِ جنایت
را خاموش
کرد
نگاه کن !
دختران هشت ساله و
ده ساله مان مادر
شدند
این ها زمزمه ی
لا لا لایی مادرانه و ترانه ی قوقو قو برگ ی چنار را بر گنجشککان شان بلد
نیستند
بخوانند:
با این یعنی
چطور میتوانند ؟
آن سرشکی پاک مادرانه را چگونه به دلبند شان هدیه کنند
در حال که خود شان
غرق در عالم کودکانه اند
من با واژه های
ج - جنگ
م-مرگ
خ -خودکشی
ک-کودک شوهری
ع- عقب مانده گی
نفس ام بند میشود
نگاه کن !
که دلم صد پاره
می شود
این کاملأ بی شعوریست
جغرافیای
بنام قلب آسیا
( افغانستان )
هر کجای ی خشتی
را برداری
جسدی
از عزیزی
برادری
دوستی
هموطنت
را خواهی یافت
و این هم حرف دیگر
از ج— جنگ است
بگذارید هر کجای باشیم آسمان دل ما آبی باشد ، اما هرگز کرخت نه !
#سودابه کامروا
اپریل ۱۵ / ۲۰۲۴
|