در روز های خوب در کارگاه ادبی ( زن، شعر، آفرینش ) بداهه سرايی در وزن و
قافیه تعیین شده داشتیم
حاصل بداهه سرایی نگین عزیز و من :
سلام
سلام عشق من، ای شعر عاشقانه ... سلام
نموده ای به سرای دلم تو خانه ... سلام
به چهار شانگی ات در هجوم دلتنگی
به تکیه گاه شدن مرد من، زنانه ... سلام
به سنگلاخ ترین وادیی حلاوت محض
به خمّ جاده که جا مانده ی نشانه ... سلام
دمی بتاب چو خورشید بی رمق از کوه
به سایه ی سرت از من صنوبرانه ... سلام
بهار رفت به گرما، تموز شد تب عشق
بساز، تا که بسوزیم بی بهانه ... سلام
بیار دف بزنم خود بزن به من گیتار
غزل غزل غم دل را بخوان ترانه ... سلام
به مردمانی که از چشم من ندیده، بگو
به چشم من که ترا دیده شاعرانه ... سلام
#شهرزاد_فکرت
#نگین_بدخش
#زن_شعر_آفرینش
()()()()()
سلام
به سبزه و به گل افشانی ترانه سلام
به روی آینه و آفتابِ خانه سلام
به این هوا به خیال خوشی اسیر شدیم
به لب گره شده فریاد غمگنانه سلام
به روی شاخهی گل، غنچهیی نمیخندد
به آن درخت تبر خورده در میانه سلام
چهگونه ابر کدورت مرا فرو پاشد
به شاخه شاخهی امید عاشقانه سلام
زلال زمزمه از چشمهی لبم جاریست
به این سکوت در این خلوت شبانه سلام
درون آینهی ذهن من نگارهی توست
به چشمهای سیاه تو شاعرانه سلام
#صنم_عنبرین
#زن_شعر_آفرینش
|