من هم جهنم را بر گزیدم
چون گزیدنم
عاری از تظاهر نخواهد بود
چون
اینجا هر روز
تقسیم اوقات فرزندان ابلیس
برنامه ریزی میشود
در نیمه های شب
گویا در سلول های نفرین شده
شان عصیان جوانه میزند
در مشت های شان خنجر
در جیب هایشان کلمه ی
سلاخی
در قلب هایشان انداختن همه
از پُل الصراط در جهنم است
در روز های بعد
هر که را
از طناب دار
آویختند ،
و شعر را
اعدام کردند
اگر ابلیس اینقدر ناخلاف خالقش بود
بس چرا آفریده شد ؟
اگر ابلیس نبود
کار خدا آسان بود
جهان نه پر از آشوب بود
و نه حوا هرگز به فریب ابلیس
گندم را میخورد
ونه از بهشت رانده میشود
این بازی های دو قطبی بودن ها
(حورین بر پرهیزگاران
آتش سوزانده بر
گنه کاران)
معیاری
نبود
و نه (آدم) هرگز چنین مرد سالار بود
و نه هابیل قابیل را
میکشت
حتا نه هیچ زمینی ، ترازوی بود
و اشکی هرگز نمی ریخت!
به پای فریب ابلیس اخراج شده !
نه عصیان تهی جهنم بود
نه بهشتی در مظهر خانهٔ پاک دامنان بود
در آنجا صرف در خور معشیت آن چنانی
بود
چرا چرا …..
عدالت خالق ام
یعنی در کجا بود ؟
زمانی دختری باکره ی را
از چنگال ی ملاچه چرا نمی راند
و آهٔ آن پسر بچه ی در آغوش زور گویی
را چرا نمی شنوید ؟
من از خدا و خالق منان ام
قبل از وعده موعودی
و ناظرهٔ ابلیس
در روز قیامت،
و اندازه ی خوبی و بدی
از جانب وی
پرسش ها دارم ….
یعنی
کسی نمی دانست
جهنم و بهشت
دری در درونت سینه ات جا داشت
این سطری ها از همان جا گریخته اند
وحالا
هر وقت
بر سر سینه دست گذاری
استخوانت از زیرش پیداست
و دری وردی جهان هستی
انجاست
یعنی
همیشه دیدم
گلوله ها شیلک میشوند
یکی از پا می افتند
گلوله ها شلیک میشوند
یکی از سر می افتند
گلوله ها شیک میشوند
یکی قلبش از کار می افتد
گلوله ها شیلک میشوند
این بار حتا ابلیس از پا می افتند
گلوله ها شلیک شدند
اما تو
خالق من
چون آبشار
به افتادن
ایستاده ای !
من از خدا ، خالق ام
پرسش ها دارم ….
#سودابه کامروا
|