خنده کردی و مرا در بغلت جا دادی
به کویر دل من جرئت دریا دادی
با چه پیوند زدی رونق چشمان مرا
رام کردی دل وحشی و هراسان مرا
چشمم از غمزه چشمان تو مدهوش شده
دلم از فتنهی آغوش تو بیهوش شده
ایکه در دشت تنات گشتم و آبم کردی
در نفسهای خوشات مست و خرابم کردی
بوسهات طعم گل یاس و گل نرگس بود
سخنات نقل دهنساز همه مجلس بود
عشق را دور لب گرم تو مهمان کردم
غصه را از دل تنگ تو گریزان کردم
مثل خون در نفس پاک تو جاری شدهام
لای اندام هوسناک تو جاری شدهام
لحظهها را بخرم، روی زمان پرسه زنم
با تو در اوج تمنای جهان پرسه زنم
دیده را در قدمات مست و هوایی بکنم
بغلات گیرم و احساس خدایی بکنم
چشمهایم چهقدر عشق گواه آوردست
آه دیوانه به دیوانه پناه آوردست
شکیلا شعله
|