کابل قدیم
اینقدر که بهر من صمیمی ای دوست!
در جان و روان من سهیمی ای دوست!
خاموش و شکوهنده، طربناک و قشنگ
انگار که کابل قدیمی ای دوست!
فرانکفورت ۲۰۰۸
نیلوفر
گویند به هر جان که کند خضر گذر
روید ز قدم هاش یکی سبزهی تر
اما تو به هرجا که قدم بگذاری
زیر قدم تو سر زند نیـــــــــــــــــــــــــــــــلو فر
فرانکفورت ۲۰۰۸
پناهنده
خواهم که به بوی تن تو زنده شوم
در پیرهنت شبی پناهنده شوم
آنقدر ببوسمت که هنگام سحر
از عطر بر و دوش تو آگنده شوم
فرانکفورت ۲۰۰۸
بمب انتحاری
در چشم تو صد باز شکاری دیدم
یک حملهی سرخ انفجاری دیدم
در پیرهنت ز گوشهی واسکت
ای وای! دو بمب انتخاری دیدم
سویدن ۲۰۰۸
زبان عشق
هر چند هنوز طفل ابجدخوانیم
ما نحو زبان عشق را میدانیم
هر حرف نگفتهی تو را می فهمیم
هر نامهی نانوشتهات را می خوانیم
فرانکفورت ۲۰۰۸
برگرفته شده از مجموعهی شعرها (من باغ آتشم)
که تازه چاپ و نشر شده است
|