میخواهم بازگردم به چیزهای همگانی
به آب، به نان، به یک آواز و چند گل سرخ
خورخه لوییس بورخس
خزان با من زاده است
آنگاه که پدرم آیههای خونرنگ در گوشم فرو میخواند
و هرگز ندانست چرا «پل سرخ» (1) از خون مادرم نامبردار گشته است.
آمده بودم از سربازهای عاشقی بگویم
که از دریچههای تانک
دختران چوپان را آواز میدادند
ولی هر ثانیه، آبستن رؤیایی بود پا به ماه
یا سقط شده در ناکجا.
نابه¬هنگام شبی
فرخندهشهرِ نازپروردم در خون نشست
و نگاهم در کوچه¬های «چِنداوُل» (2) تا «پلِ چرخی» (3) پریشان شد.
دریغا دریغ
کتاب عتیق نگونبختی این ایل سراسر عشق
سیزده رکعت ورق خورد
و هر بار، «یهودا»یی چرکین سیرت و صورت
ما را به همآغوشی با رؤیاهامان فروخت
ضمیرهای سرگردانِ «من»، «او»، «ما»
افتادیم زیر پای رجاله¬گانی که دستانشان بوی خدا می¬داد.
هَزاره¬هاست بر دوش می¬کشم پارههای تنم را از جاده¬های متروک «کابل»
تا برج¬های بی¬قرار «تهران»
تا کوره¬¬پزخانه¬های کبود «کاشان»
تا سنگ¬فرش¬های مستانه «اصفهان»
تا بناهای سیمانی «مشهد» و سدهای سرشار «خوزستان».
قرن¬هاست آواره¬ام هم¬چون «هیرمند» هراسان
در امام¬باره¬های (4) تاریک «کویته»
در مدرسه¬های مشوّش «پیشاور»
در کمپ¬های مبهم «یونان»
در هات¬داگ فروشی¬های سگی «لندن»
در مرزهای شیطانی «شینگِن» و سواحل غمگین «سیدنی».
می¬خواهم بگریزم از این زمستان¬های سیاه
می¬خواهم بازگردم به آوازهای سرخ «خرابات» (5)
می¬خواهم در «دارالامان» (6) قدم بزنم دوشادوش «ملکه ثریا» (7)
می¬خواهم استخوان¬های تاریکم را از «دِهمَزَنگ» (8) بیرون بکشم
می¬خواهم نام زیبارویان ناکام جهان را روی کوچه پس کوچههای میهنم
بگذارم
شاید این وطن، وطن بشود.
1) پل قدیمی روی کابلرود در غرب کابل.
2) محله قدیمی در مرکز کابل که آغازگر نخستین قیام مردمی بر ضد دولت
کمونیستی افغانستان در سال 1358 بود.
3) زندانی در شرق کابل.
4) امامباره: تکیهخانه.
5) محله قدیمی در کابل که سکونتگاه اهل هنر و موسیقی بود و در جنگهای
داخلی مجاهدان در دهه 1370 خورشیدی ویران شد.
6) کاخ سلطنتی در غرب کابل که در جنگهای داخلی مجاهدان در دهه 1370
خورشیدی ویران شد.
7) بانو ملکه ثریا طرزی، همسر امانالله خان و بنیانگذار اصلاحات اجتماعی
برای زنان در آغاز سده 1300 خورشیدی.
8) زندانی در مرکز کابل. 20/1/1392
|