کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 

 

              لیما آفشید

    

 
گیج

 

 


ره به جایی نمی‌بری، دستی بسته از پشت دست‌هایت را
از اول خون بسته‌ای بودی، خون گرفته‌ست انتهایت را

گیج از شهر سوی خانه بدو، و بچک لخته لخته اشکت را
جمع کن، بین دامنت بگذار، آن دوتا چشم زیر پایت را

جمع کن- هرچه سرخ روی سرک دیده‌ای از تن تو روییده-
جمع کن بین کاسه‌ی دستت، خون خوش‌رنگ بی بهایت را

ماجرا گرگ بود، آمد و خورد، انگک و بنگک تورا، آهای!
بز چینی قصه‌ها برگرد! پاره کن بطن ماجرایت را

خون چسبیده کنج لب‌های خشک خود را وضو بگیر و بخوان
ربنا آتنا غمی کمتر، شاید این بار ربنایت را…

خون چسبیده کنج لب‌هایش، را شیاری کشید و پاکش کرد

اوست، تنها هم او که می‌فهمد، وسعت “درد بی نهایت” را

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۵۱   سال بیستم      حوت/حمل     ۱۴۰۲/۱۴۰۳         هجری  خورشیدی       هشتم مارچ  ۲۰۲۴