ای ربِ منان دست به دُعا ایستاده این فرزند سرزمین افغانستان
رنج وناله اش تا کی نرسد به گوش ات گویند تویی حافظ و نگهبان
اشک و آه خونین مادر رنجدیده نبود پنهان ز چشم بینایان
ناله یتیم بشکافد هر آن دلی را که آراسته بود با گوهر وجدان
نه تاجکم نه هزاره، نیستم اُزبک، پشتون، هندووسیکھ، منم افغان
نیستم ز پنجشیر ننگرهار مزار بلخ وبدخشان منم ز افغانستان
دانمکه دری و پشتو بود وقار من و تو و هر فرد سر زمین باستان
بگذار وحدت زبان بود جوابی به استبداد اغیار و بیگانگان
بر خیزو ببین جهانیان بود پی تسخیر کهکشان و سیاره گان
افسوس در وطنم محروم ز ثروت دانش بود آن خواهر افغان
گر نتوانم ادا کرد حق وطن را شرمنده ی دو عالم گردد این وجدان
کی فراموش گردد سینهای زخم دیده ای مادر وطن ز دست بیگانگان
وحدت ملی همه اقوام بود مُشت محکم بروی بیگانه پروران
پرچم آزادیت تا به فلک بر افراشته باد میهن آزاده ام افغانستان
“امر”
۱۹/۰۲/۲۰۲۴
|