مسافرت می تواند مکتبی باشد که سفرکننده در آن آموزش ببیند. مسافری که
دریافت کننده ی کتاب ها باشد، اقبال دسترسی به کتابخانه را هم دارد.
برای یک نویسنده، مسافرت می تواند هنگامی بیشتر خوشایند باشد که پس از
دیدار با یک جمعیت و یا شخصیتی، با دریافت و داشتن کتاب و یا کتاب هایی
برگردد به خانه. برخی از هموطنان در داخل و در خارج، از آنجمله تعدادی از
قلمزنان آواره شده در تورنتوی کانادا، چنانچه در برگهای پیشین نیز یادآوری
کرده ام، چنین خوشنودی و تبسم رضایت بخش را بر دل و چهره ی من نهاده اند.
از میان این عزیزان، نویسنده ی بی آلایش، متواضع و با کارکرد متمرکز، دور
از سر و صدا افگنی های حباب گونه؛ جناب عبدالباری جمال را داریم. درمسافرت
چند سال پیش، کتاب "تاریخچه ی رادیو در افغانستان" از قلم ایشان را دریافت
داشتم. کتابی که به معلومات و نیاز تشنه گان اطلاعات تاریخی پیرامون یک
موضوع مشخص می افزاید. برای پژوهشگران، صمیمانه محل مراجعه می شود.
از راست به چپ: جناب عبدالباری جمال، جناب متین رحمانی، مهرین و جناب
نصیرنیکیار
تورنتو 9 سپیمبر
داشتن چنان کتاب همواره در عمل نشان داده است که اگر هموطنی آرزومند بوده
است پیرامون رادیو افغانستان اندکی بداند، با دریافت پاسخ مثبت تلفونی و یا
دیداری و اطمینان دهی که کتابی در این حوزه نوشته است و در دسترس است،
اسباب تمایل به کتب خوانی را بیشتر فراهم میکند.
خواننده وقتی با کاربرد جملات و ادبیات لازم و نوازشگر، نه ادبیات دل آزار
بدخویان، کینه گستر و یاس آور، مواجه می شود، علاقه اش به آن کتاب، به سوی
علاقمندی و احترام آمیز برای نویسنده ره می پوید.
کتاب نخستین را که از جناب جمال ارجمند ورق گردانی نمودم و برای چندین بار
در اختیار چند هموطن نیز گذاشتم که آنرا خواندند، چنین هوا و فضایی را
ایجاد کرد. این بود که آرزومندی دیدار ایشان را در مسافرت اخیر نیز با خود
بردم. وقتی در خلال یک محفل با دیدن ایشان ادای احترام نمودم و در پایان
محفل، کتاب های دیگری را نیز از ایشان دریافت نمودم، این احساس برایم دست
داد که آن برداشت پیشینه برحق است، زیرا آرزومندی ها به شگوفه نشسته اند.
دریافت کتاب های "سابقه ی تاریخی هندوباوران و سیکهـ های افغانستان"، الماس
کوه نور و "پیکره های بودای بامیان در مسیر تاریخ"، فراورده های چند سال
پسین این نویسنده گرانقدر است. این کتاب ها دارنده ی این ویژه گی نیز
میباشند که خواننده را با هم سخنی و معلومات دهی با خود به سفر می برند.
نویسنده هنگامی که در کتاب "سابقۀ تاریخی ..."، سخنانی را زیر عنوان "بجای
مقدمه" می آورد، در واقع برداشت، احساس، عاطفه و رنجی را که در سینه و قلم
اش نشسته است، با واژه های اشک آلود ابراز میکند. زیرا وطن - انسان دوستی،
که ناگزیر شده است میهن اش را ترک بگوید و با درد های هجرت تحمیلی آشنا
است؛ گواه نسل کشی، آزارهای گوناگون و وادار سازی هندوباوران وسیکهـ های
کشور است. این است که در نخستین سطرها می نویسد:
« قبل از همه، مراتب ناراحتی های خویش جهت ترک اجباری اخیر هموطنان هندو
تبارم را از افغانستان، به همه ی هم دیاران ابراز مینمایم.»
در همین مقدمه است که از بازتاب ترک دسته جمعی هندوتباران وسیکهـ های
افغانستان در نشریاتی مانند"میل آن لاین" و"اسوشتید پرس" و از عامل تندروی
های مجبور کننده ی ترک افغانستان، گواهی می آورد.
نتیجه اش هم این است که «خروج جمعی هندوتباران کشور که به اساس فشار ها
وتعصبات خونین در سالهای اخیر صورت گرفت، از هر جهت زیان های عظیمی به پیکر
جامعه ی ما وارد آورد.».
تأثر و رنجی که با شنیدن چنان خبر های دل آزار در سینه ی این شخصیت
انساندوست لانه کرده است، دَینی بر شانه اش می نهد تا با نوشتن کتاب
یادشده، آنرا با یاد«هموطنان مفید، بی زیان و اما مظلوم...» ادا نماید.
اکنون که در ایام پیرانه سری، ازستم بر هندوباوران در کشورش نیز می شنود،
انبوهی از خاطرات و دوستی با هندوهای قندهار و آگاهی از سایر مناطق را به
یاد می آورد و یادشان را عزیز میدارد.
این است که کتاب "سابقه ی تاریخی..." دست خواننده را می گیرد و او را از
پیشینه های تاریخی هندوباوران کشورآشنا می سازد و زیر حدود 95 عنوان به
بررسی جوانب زنده گی این باشنده گان دیرینه ی کشور می پردازد.
این تألیف جناب جمال پس از انتشار کتاب "ما باشنده گان دیرینه ی این
سرزمین"، اثر نویسنده ی محترم ایشرداس، تا آنجا که من دیده ام، دومین کتابی
است که تصویر جامع از سیرزنده گی و نقش سالم هندو باروان افغانستان، با
یاداوری واضح از ستم، تبعیض و تعصب علیه آنها برای خواننده فراهم میکند.
نثر روان و شفاف، نداشتن جملات زحمت دهنده ودور ازنارسایی که در هر برگ
کتاب مشهود است، سلوک جناب جمال و رفتارمتعادل وی را در نظر می آورد.
دو کتاب دیگر نویسنده ی ارجمند را که با لطف خودشان دریافت داشتم، "پیکره
های بودای بامیان در مسیر تاریخ" و آلماس کوه نور در بازوی شاهان افغانی"
نام دارند. در این کتابها نیز تمام سعی و کوشش مؤلف متمرکز است با ارائه
معلومات جامع.
من بیش ازبیست سال پیش، با توجه به روزگار پر افت وخیز الماس کوه نور، چند
صفحه ی نوشتم که در کتاب شب رفت وسحر نشد انتشار یافته است. با توجه به دست
به دست شدن در جنگ های ویرانگر و قدرت طلبانه، مهاجرت ها، مخفی نمودن ها و
اینکه سرانجام مکر وحیل، زور و خونریزی های شاهان و امیران افغانستانی، آن
دانه گران بها را در کشتی نشاند و فرستاد لندن، سعی نمودم، تاریخ دوره یی
را بنمایانم. بعدتر از قلم نویسنده وشاعر ارجمند پرتو ناردی، متن مفصلتری
را خواندم. همچنان که در بسا کتاب های تاریخ معطوف به رویداد های چند سده ی
پسین، از آلماس کوه نور با انگیزه های مختلف سخن رفته است. اما ویژه گی
"الماس کوه نور..." از قلم جناب جمال، شرح مفصل و نشان دادن جوانب بسیاری
از رویداد ها و اطلاعات است که با الماس کوه نور پیوند یافته اند. این کتاب
حدود 141 برگ را احتوا میکند که در هفت فصل و بیش از 30 عنوان، همان سبک و
ویژه گی های نگارشی اثر پیشتر را دارد.
کتاب سوم، تحفه ی جناب جمال و سفر تورنتو، "پیکره های بودای بامیان در مسیر
تاریخ" است. میدانیم که هرگاه قلم به دستی پیرامون تندیس های بامیان عزم
نوشتن نموده است، عطف به بودا و نیاز نوشتن افکار واندیشه های بودا، چگونه
گی انتشار آن در قلمروی که پسانتر بخشی از آن نام افغانستان را گرفت، نیز
مطرح شده است. از همین رو چندین کتاب وشاید صدها مقاله و کوتاه نوشت هایی
از طرف نویسنده گان هموطن ما و یا دانشمندان خارجی به ویژه ایتالیایی ها و
فرانسه یی ها؛ پیرامون تندیس ها انتشار یافته باشند.
پس از اینکه آرزومندی های طالبان با تأثیر پذیری از جهل، تعصب و ضدیت با
فرهنگ ومیراث های فرهنگی دست تبهکارانه در پیکر های بی همتا و بسیار
گرانبها برد، واکنش ها و بازتاب آن رویداد وحشت آمیز فزونی یافت. این مشت
ستمگر و جاهل که هنوز در هوای دوره پیش از مدنیت های ابتدایی به سر می
برند. آرزو مند بودند که لقب"بت شکن" را هم نصیب شوند. اما چنان خون اشام و
کودن که نمی دانند حتا آن"بت شکنی" های سلطان چپاولگر و جفاورز غزنه، صبغه
ی سر پوش نهادن بر غارت ها داشت و ستم بر مردم و دین وآیین آنها. غارت هایی
که جان صدها هزار هندوی باورمند و دارنده ی حق باورمندی به اعتتقادات را
ستاند و زر بسیار را به سوی غزنه برد. اما همان سلطان محمودی که در تاریخ
نقد ندیده و آغشته با صفت های دروغین، بالا آورده شده است، تندیس های
بامیان را از میان نبرداشت.
آشکار بود که در آغاز سده ی بیست و یک ترسایی، چنان رویکرد ویرانگرانه و ضد
فرهنگی، انگشت تعجب بر دهان ملیون ها انسان در جهان بماند.
از زمان ویرانی و به آتش کشیدن(2001) تندیس های بامیان به بعد، نوشته ها و
کتاب های بیشتری انتشار یافت. چه بسا نوشته هایی از گونه ی که پس از مرگ
بیاورند.
اما کتاب "پیکره های بودای بامیان..." در کنار ارایه معلومات لازم از بودا
و اندیشه و سیر زنده گی اش، سخنان زایران و سیاحت کننده گان مشهور را می
آورد. وضعیتی را که تندیس ها در سیر سده ها دیدند، توضیح میدهد. نگرانی
هایی را می آورد که در جهان ایجاد شده بود که مبادا طالبان تندیس ها را
نابود کنند. از این رو، جمع آوری وانتشار نوترین اطلاعات پیرامون تندیس ها
به مزیت جامع بودن این کتاب افزوده است.
پیوست نمودن نوشته ی "فریاد های بی صدای تاریخ" از زنده یاد یوسف کهزاد در
پایان کتاب، که به نظرم یکی از شاهکارهای ادبیات اندوه آمیز است، تصور
میشود، اندوهها وغم های جناب جمال ارجمند را در بیان دردی ابراز داشته اند
که ویرانی تندیس ها برایش دست داده است.
با ابراز بهترین سپاسگزاری. ادامه دارد
پ.ن: دراین کتابها نیز نقش فرهنگدوستانه نویسنده گان ارجمند، کریم پیکار
پامیر و دکتورمتین ثنا نیک پی با ویرایش، اهتمام و دیزاین آنها سزاوار
احترام به کار جمعی می شود.
|