میدانیم که وضعیت زنده گی در افغانستان بسیار درد آمیز و اذیت بار است.
مادری که پستان در دهان کودک می نهد، گواه خونین دلی است که شیر ندارد. دست
اش به حد اقل غذایی نرسیده است که شیری بیافریند.عذایی بخور و نمیری که روی
بهبودی نیافت، از سفره ی ملیون ها انسان گم شده است. سرمای زمستان به شدت
آزار و اذیت ملیون ها انسان افزوده است. به دست نیآوردن چوب و ذغال، آرد و
اندک روغن، بزرگترین مشکل این ملیون ها هموطن را روزانه حکایت می کند. بی
برقی، بی دوایی، بی سرپناهی و بی لباسی، کارد کشنده را بر تن رنجور آنها
رسانیده است.
آری، اگر در هرپیوندی سخن از آسمان بلند و زمین سخت رفته است، اینک
افغانستان مظلوم و ملیون ها انسان، روزانه آن را فریاد میکنند.
با چنین وضعیتی که ملیون ها انسان نیازمند دارند، گاهگاهی هموطنان به سوی
هموطنان خارج کشور روی می آورند. زیرا هموطنان خارج کشور حد اقل آن دشواری
های زنده گی را ندارند. هموطنان داخل چه با نام اصلی و چه با نام مستعار
آرزومند دریافت کمک میشوند. آرزویی را مطرح میکنند که در درستی آن اندکی
تردید نیست. برای زنده ماندن کودکان، برای گرفتن دوایی که نسخه اش در دست
است، برای خاموشی چند روزه فرزندان که روی نان ندیده اند... این ها همه
واقعیت های تلخ و حاکم بر زنده گی بیشترین نفوس کشور است.
اما در این سوی هنگامی دردی را در پیوند با مشکلات ورنج های آنها بیشتر
احساس می کنیم که قدرت و توانی برای کمک به تعداد بیشتر میسر نیست. هنگام
صحبت از مشکلات هموطنان و آنانی که نیازی را مطرح کرده اند، می بینیم که
بیشترین هموطنان ما در خارج کشور به ویژه در بیش از دو سال اخیر، نه یک و
یا دو بلکه چند تن از خویشاوندان و آشنایان را کمک میکنند. بسیار جانکاه و
آزار دهنده است که این وضعیت را برای عزیزانی که تازه طالب کمک می شوند،
حالی کرد و از ناتوانی و عدم امکان بیشتر کمک مالی گفت. شاید در خارج کشور
کسانی باشند که با داشتن آرگاه و بارگاه، سر بی بی مسؤولیتی بربالین نهاده
اند، اما پولدارانی را هم می شناسیم که از کمک دریغ نکرده اند.
دردها زمانی فزونی می یابند که توان بیشتر برای کمک نباشد و مطالبه ی عزیز
و نیازمندی را با عذر پاسخ می گوییم.
***
|