آیینه نام آشنا در زمینۀ نو آوری در شعر فارسی دری است و در حقیقت از
پیشگامان شعر نو در کشور ما محسوب میشود . زمانی که قطعۀ شعرش بنام «زنجیر
ها» در ایران به چاپ رسید، عده یی از پژوهشگران ادبی، لهیب ذوق نوگرایانۀ
آیینه را مروارید گرانبها در گنجینۀ شعر معاصر فارسی دری پنداشتند. او با
نمونه های « نوروز»، «ترانۀ ارغوان»، «شعر منجمد» و«بهار کابل» یکی از
نخستین علمبرداران رستاخیز بزرگ ادبی شعر نیمایی در افغانستان شناخته شد.
باری آیینه در مصاحبه يى در شمارۀ چهل و یک نشریۀ «قلم» ارگان انجمن
نویسنده گان افغانستان به نشر رسیده است گفته بو که «من از آغاز گران شعر
نونی، بلکه آغاز گرِ آنم ، قبل از «شعر منجمد» و «دلفروشی» اگر در وطن، از
این نمط شعری از گوینده یی به مشاهده رسیده باشد، البته بایستی آغاز گرانی
در شمار می آمدند.» او در ادامۀ سخن، گرایش خویش به شعر نیمایی را بدینسان
توضیح میدارد: « روزی مقارن سالهای درخشش نیما، در حدود چند دهۀ پیش، مرحوم
گویا اعتمادی، مجله یی در دست داشت، در اداره نشرات که جای نشست قلم به
دستان مطبوعات بود، وارد شدند و با چهرۀ بشاش شعری را به طرز یک شعر خوان
ماهر و به ادای موثر قرائت فرمودند که در بین شنونده گان خوب چسپید، در ختم
به کنایه و مطایبه گفتند:
سرودن چنین شعری علاوه بر اینکه سهل نیست، قطعاً ممتنع هم هست. عاجز که با
تمام موجودیت آنرا دریافته بودم، در آنجا از نگاه وزن عروضی تقطیع کردم.
ارکانها و افاعیل را مشخص و بعد با ضرب نوک قلم بر کاغذ وزن و ریتم هجایی و
سیلابی شعر را که به شیوۀ نو ساخته شده بود، با سیلابهای مجرد و مقید و
شمارۀ حرکات تعیین نمودم. شب بالای آن کار کردم به همان وزن و شیوۀ ادا،
«شعر منجمد» تشکل پیدا کرد.
فردا در محضر استاد پژواک، صدقی، احمد الله کریمی، گویا اعتمادی، قاری صاحب
ملک الشعراء که در اتاق شاد روان استاد سلجوقی جمع بودند... قطعه را با
تواضع شاگردانه به استاد پژواک دادم. در آن محضر گفتگوهایی شد. خاصه ملک
الشعرا مرحوم، سخت اعتراض کردند که شما بچه ها با نفهمی مواریث اصیل گذشته
گان را با چنین بیهوده گوییها از بین میبرید و این گناهیست لایغفر ...
اما استاد مغفور سلجوقی، صدقی و ... مودبانه سخن انداختند که به هر حال این
پارچۀ شعر است از وزن و قافیه هم خالی نیست و از این قبیل تعریف. استاد
پژواک گفتند: اشعاری بدین طراز جای خود را در زبان فارسی دری باز کرده و
جلو آن ممکن نیست گرفته شود، بگذارند شعرای تازه وارد ما نیز درین جهت طبع
آزمایی کنند، نا گفته نماند که خود استاد پژواک نیز اندکی بعد دو سه قطعه
زیبا، بدین شیوۀ سرودند. آنچه فعلاً به یاد نمی آید، همانست شعر ی که از
مجله مرحوم گویا برای ما خواند، از نیما بود یا فریدون توللی. من نیما را
از اثر بلندی وی «مرغ آمین» شناختم و با آن زیاد علاقه مند گردیدم
...»آیینه در این مصاحبۀ خویش بعد از خود، ظاهراً (ضیاء) قاری زاده، مایل
هروی و به دنبال آن بارق و لایق را از رهروان شعر نو معرفی میکند. اکنون
با گزینشی از فراز هایی دو پارچۀ شعر آیینه به چگونۀ گی سرودۀاو در اسلوب
نو آشنا میشویم:
شعر منجمد
با مستی نهفته به شرم از کنار خود
لرزان و ترسناک
دورم نمود و گفت که: دیوانه نیستی؟
آن پنجه های نرم
وین چشم بر عتاب
هر دو ستیزه کار
اُوخ که در رواج محبت، کتاب عشق
حق را گرفت و داد به خوبان روزگار
امشب مرا به بخش گلی از بهار خود
این آرزوست پاک
ای شمع، هوشدار که پروانه نیستی
با حرفهای گرم دلی را بگو جواب
مژگان به هم فشار
ما از کتاب عشق گزیدیم باب عشق
این شعر های نغز بمانند یادگار
ازمانشان شور و محبت درین ورق....
بهار کابل
باد ها از آسه مایی
می نشیند روی دریا
سبزه ها
از خاک رسته
لاله ها بیرون زده از کوهساران
باغ و صحرا، سرخ و زرد و ارغوانی
می فروشد، شور عشق و نوجوانی
مرغکان در خوشنوایی
پرفشان پایین و بالا
آهوان از لانه جسته
ژاله ها مانند مروارید رخشان
قطره ها غلتان به زلف بید مشکین
از نسیم صبحگاهی آب پر چین
آخرین برف زمستان
می گدازد روی قله
زیر خورشید بهاری
وه! چه زیبا می فرستد نور خود را
آفتاب همچون دل مردان دانا
صاف و روشن
کاخ عالی
سقف ویران
پست و بالا،
شوره زاران
بوستآنها،
کوی و مرز و شهر و کشور
دور و نزدیک،
در نگاه اوست یکسان
می ترازد پنج حله
چون گریزد ابر تاری
در میان آسمان قوس قزح گردد هویدا
حله ها افتد به رویش چون عروسان دلا را ....
|