کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

             رشید بهادری 

    

 
آزادگی ، ترس و عشق

 

 



آزادی واژه یی است دلپذیر و افزون بر این آرام بخش برای آنانی که از قید و بند های زندگی اجتماعی ، خویشتن را رهانیده اند. هرچند آزادی را در هر فرهنگی می توان متفاوت یافت و مفهومی غیر از آن چه انتظار داشت به دست خواهد داد. در این صورت نباید نامی از آزادی بُرد و چه بهتر است که ارزش آزادی را خدشه دار نکرد.
ژول ورن داشمند و روان شناس شناخته شده در باره ی آزادی چنین می گوید: « آزادی در هر حالتی ارزش آن را دارد که بهایش را بپردازی … »
در جهان هستی مقوله های ( آزادی ، ترس و عشق ) را در هر عرصه یی از زندگی می توان آزمایش کرد. بیشترین انسان های روی زمین همین حالا در حال امتحان کردن می باشند اما باید یاد آور شد ترس و آزادی دو پدیده یی اند که در برابر هم ایستاده اند و باید از این دو یکی را انتخاب کرد. طبیعت در انتخاب از این دو ، دست ما را باز گذاشته است و پای تحمیل هرگز در میان نیست. هر چند در کشور هایی که مردمانش وابسته به دین و مذهب اند یا از خود خدایانی از هر گونه یی برای پرستش آفریده اند و به آن ها ایمان دارند ؛ در حقیقت امر پدید ی ترس را انتخاب نموده اند ولی آن هایی که سکولار اند و یا به دین و مذهب عقیده مند نیستند ، آزادگی را برگزیده اند. این دو گروه هر کدام برداشت های خود شان را دارند.
آنانی که در پناهِ آشکارِ ترس به زندگی روی آورده اند بار مسوولیت اجتماعی خویش را به آن چه خود آفریده اند ؛ می سپارند و چون دست و پا بسته به آیین و مذهب خویش وابسته اند و به آن ایمان آورده اند ، هیچ تحرکی را به خاطر ایجاد شک ، تردید و شبهه یی از پیش پذیرفته شده را نمی پذیرند و این روند چنان بر روان شان اثر می گذارد که ترس هر آن بر ایشان غلبه نموده و سر انجام چنین اتفاق می افتد تا پیوسته به دامان آن دست بیندازند و در پناه اش احساس امنیت نمایند اما غافل از این که ذهن شان از بابت نیندیشیدن و نارسایی ها منجمد می ماند یا به کُندی نمو خواهد نمود.
اما آنانی که آزادگی را انتخاب و بر ترس پشتِ پا زده اند، ترجیح می دهند تا مسوولیت های فردی و جمعی را آشکارا قبول و تمام رنج ها ، شادی ها و … را به دوش بکشند.


از همین جا است که در های بسته و ناشناخته را گام به گام بر روی خویش باز می کنند. یک درخت زمانی نمو می کند که ریشه اش به زمین فرو برود و به هر پیمانه یی که ریشه اش بزرگ و بزرگ تر گردد به همان اندازه درخت تنومند تر می گردد.
آدمِ آزاده نیز با قبول مسوولیت های متداوم ذهن در حال رشد خویش را از اثر همین آزادی و خود ارادیت ، رشد می دهد که در نتیجه از یک سو شعورش تکامل یافته و از جانب دیگر مغزِ نیمه خفته اش روز تا روز بیدار تر می شود ولی آن هایی که ترس را برگزیده اند چون اتکای شان بر ترس ( از هر آن چه برای شان مقدس شمرده می شود و ایشان را در اسارت دارد ) هرگز حاضر نمی شوند تا خطر (ریسک ) را بپذیرند. در حالی که آزاده ها چون پدیده یی را به نام ترس بر خویش راه نمی دهند ، همیشه آماده اند تا از برای دستیابی بر هر آن چه دل شان می خواهد گام بردارند که می بردارند و به پیش می روند.
زندگی در اصل بدون مخاطره و یا به روایت دیگر قبولِ بُرد یا باخت مفهومی ندارد. انسان باید در زمان حیات اش به هر وسیله یی که شده است تلاش به خرج دهد تا به مقصد برسد.
حالا باید از عشق گفت و این پدیده را از نگاه آنانی که ترس را در سر خط قرار می دهند و هم چنان آن هایی که بر آزادگی می نازند ارزیابی نمود.


عشق در تبانی با ترس ، رویایی است که فقط در دنیای پس از مرگ در نظر گرفته می شود و این خود تخیلاتی است وابسته به آینده یی موهوم. ترس مداران عشق را به زعمِ خویش در سیاره یی به نام زمین مجازی تصور نموده و عشق واقعی را در آموزه های دینی و مذهبی جستجو می نمایند ولی آزاد اندیشان هر آن چه فرحت زا باشد و بتواند اسباب شادی ی شان را فراهم سازد به آن روی آورده و هیچ گاهی لذت اش را از دست نمی دهند.


به هر حال از آن جایی که آزادی نیازی است فطری و عاطفی و افزون بر این دو اصل ، یکی از ویژگی های آشکارا و برجسته ی انسان محسوب می شود بنابران از نگاه روان شناختی آزادی را با در نظر داشت از صفا ، زیبایی و ماحصل اش گرامی داشت و در هر برهه یی از زمان سود برد همچنان بر ترسی خود آفریده غلبه کرد و در بدیل از آن ، عشق را جایگزین نمود تا باشد فانوس هایی روشن ، بتابند و در روشناییِ شان جهل و خرافات را بنمایانند و بزدایند.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۴۴۵       سال نــــــــــــــــــوزدهم         قوس     ۱۴۰۲         هجری  خورشیدی                     اول دسمبر ۲۰۲۳